راهكارهای توسعه نیروی انسانی نخبه و پیشگیری از فرار مغزها در 148صفحه در قالب فایل ورد قابل ویرایش
قیمت فایل فقط 5,900 تومان
راهكارهای توسعه نیروی انسانی نخبه و پیشگیری از فرار مغزها
مقدمه:
هدف تحقیق:
استخراج و تدوین خطوط راهنمای عملی و روشن برای حفظ و جذب نخبگان و بهرهگیری از سرمایه انسانی نخبگان از درون مطالعات انجام شده و فراتحلیل مطالعات موجود در كشور از جمله مطالعات مرتبط با تدوین سند فرابخشی «حفظ و استفاده بهینه از نخبگان» هدف اصلی این تحقیق است.
نوع تحقیق:
در این تحقیق از كلیة انواع تحقیقات بنیادین و كاربردی بهرهبرداری میشود اما با عنایت به اینكه در نظر است راهكارهای جذب منابع انسانی نخبه و پیشگیری از مهاجرت نخبگان با رویكردی كاربردی دستهبندی و تركیب شوند این تحقیق از نوع «كاربردی » تلقی میشود و میتواند مبنای تصمیمسازی و تصمیمگیری قرار گیرد. از نظر سطح تحلیل نیز این تحقیق توصیفی است و به علتیابی نمیپردازد. ضمن آنكه این تحقیق بصورت مقطعی و برای یك بار انجام میشود.
روش تحقیق
روش تحقیق حاضر كیفی است و در آن از فراتحلیل (Meta Analysis) استفاده شده است. دادههای كیفی به صورت توصیفی طبقهبندی و ارائه شدهاند. همچنین تلاش شده است تصویر كلان فراتحلیل از طریق استخراج و تدوین برخی نكات به صورت دادههای كمّی توصیفی بیان شوند.
فراتحلیل روشی است كه به كمك آن میتوان تفاوتهای موجود در تحقیقات انجام شده را استنتاج كرد و در رسیدن به نتایج كلی و كاربردی از آن بهره جست… در روش فراتحلیل ابتدا از طریق شكستن اجزای كل به ماوراء و فراتر از كل اولیه میرسیم، سپس تحلیل اولیه را به نحوی منتقل یا تبدیل میكنیم كه یافتههای نامناسب در چارچوبی قابل قبول قرار گیرند و سرانجام، تحلیلهای تركیب شده اطلاعاتی را نشان دهند كه اطلاعات اولیه نشان نداده باشند. در عمل، ابتدا اطلاعات از منابع اولیه استخراج و سپس با یكدیگر تركیب میشوند و سرانجام یك كل جدید را تشكیل میدهند. (دلاور، علی: 288)
قلمرو تحقیق:
قلمرو تحقیق حاضر كلیة یافتههای علمی و پژوهشی داخل كشور در خصوص حفظ و جذب سرمایه انسانی نخبه و پیشگیری از فرار مغزهاست. از آنجا كه این تحقیق در جستجوی راهكارهای تجویزی است لذا به مطالعات داخل كشور اتكا دارد.
نخست در بین بانكهای اطلاعاتی از قبیل بانك اطلاعاتی مركز اسناد و مدارك علمی كشور و كتابخانههای دانشگاهی و برخی مؤسسات تحقیقاتی، كلید واژگانی چون: منابع انسانی نخبه – نیروی انسانی نخبه – نیروی انسانی متخصص – منابع انسانی متخصص – متخصصین – نخبه- فرار مغزها – مهاجرت مغزها – مهاجرت نخبگان و… جستجو و بازیابی شد.
پس از این مرحله متن حدود 200 مقاله، گزارش، طرح پژوهشی، پایاننامه در دسترس قرار گرفت.
برخی منابع یاد شده كه پیرامون موضوعاتی چون نخبگان سیاسی عصر پهلوی یا نخبگان ورزشی بود از فهرست منابع حذف گردید. منابع فراوان دیگری نیز وجود داشت كه پیرامون دانشآموزان تیزهوش و نخبه بود اعم از پیشرفت تحصیلی، ضریب هوشی و… این گروه از منابع نیز از دستوركار این طرح خارج شد.
گروه دیگری از مقالات نیز وجود داشت كه فاقد چارچوب علمی بود و شكل ژورنالیستی و انشایی (عمدتاً بدون ارزش تحلیلی و ذكر منابع و مأخذ) داشت. این دسته از منابع نیز به دلیل احتمال خدشه وارد شدن به نتایج علمی طرح و تأكیدی كه بر «آثار علمی» در طرح حاضر داریم حذف گردید.
در نهایت 19 طرح پژوهشی و پایان نامه، 6 عنوان كتاب فارسی منتشر شده در زمینة نخبگان و فرار مغزها و 23 مقاله انتخاب و گزینش گردیدند كه جمعاً 48 اثر علمی را تشكیل میدهند. دسترسی به اصل برخی طرحهای پژوهشی و پایاننامه ها ضمن وجود موانع اداری وقت فراوانی را از محقق به خود اختصاص داد. علیرغم این خوشبختانه با مطالعه و تلخیص این آثار، انباشت زیادی از ایدهها و آموزهها در حدی كه مورد نیاز طرح بود فراهم آمد.
سئوال تحقیق:
پرسش نخست تحقیق این است كه فراتحلیل آثار علمی و مطالعات داخل كشور چه ایدهها و نكات جدیدی را بدست میدهد؟ سئوال دیگر تحقیق حاضر این است كه: با توجه به مطالعات انجام شده در داخل كشور، چه راهكارهایی برای حفظ و جذب سرمایه انسانی نخبة كشور و پیشگیری از مهاجرت بیرویة نخبگان میتوان پیشنهاد كرد؟
كاربران تحقیق:
كاربران اصلی این تحقیق عبارتند از:
1- وزارت علوم، تحقیقات و فنّاوری و وزارت بهداشت، درمان و آموزش كشور
2- كلیه دستگاههای اجرایی و تولیدی كه متكی به مغزافزار و نیروی انسانی نخبه هستند
3- ریاست جمهوری بویژه بنیاد نخبگان
4- شورای عالی انقلاب فرهنگی
5- مجلس شورای اسلامی و قوة قضائیه
روش گردآوری اطلاعات
روش گردآوری اطلاعات كتابخانهای است و تلاش شده است كلیة آثار علمی داخل كشور مرتبط با موضوع تحقیق اعم از كتاب، پایان نامه، طرح پژوهشی و مقاله گردآوری تلخیص و فراتحلیل شوند.
ابزار گردآوری اطلاعات
ابزار گردآوری اطلاعات تعداد دو پرسشنامه بوده است كه به منظور گردآوری اطلاعات اسنادی از آنها استفاده شده است. پرسشنامه نخست به طرحهای پژوهشی و پایان نامه اختصاص داشته است. از آنجا كه در بخش مقالات و كتابها عمدتاً مؤلفههایی چون فرضیه، جامعه آماری و … وجود نداشت پرسشنامه مستقل دیگری برای این آثار تهیه شد. این پرسشنامه ابتدا در اختیار هشت نفر از اعضای هیأت علمی و محققان مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزشعالی قرار گرفت تا روایی (Validity) آنها بررسی شود. در این مرحله اصلاحات مورد نظر در این پرسشنامه به عمل آمد.
جامعه آماری و حجم نمونه
این تحقیق فاقد نمونهگیری است.
1- مفهوم فرار مغزها و جذب نخبگان از مفاهیم پیچیده، چند وجهی با متغیرهای فراوان فرهنگی، اقتصادی و سیاسی است از این رو تحقیقات انجام شده در این زمینه یكدست نبوده و از نظر روش و رویكرد و قلمرو رشتهای متنوعاند. این مسأله كار فراتحلیل را مشكلتر میكند.
2- برخی پژوهشهای موجود در این زمینه دارای طبقهبندی محرمانه بوده و محقق نتوانست به آنها دست پیدا كند ازجمله پژوهشهای مركز تحقیقات استراتژیك ریاست جمهوری و…
3- دست یابی به متن كامل پایان نامهها با توجه به پراكنده بودن آنها در دانشگاههای مختلف تهران و شهرستانها وقت زیادی را مصروف خود نمود.
4- استاندارد نبودن برخی از گزارشات، در ورود اطلاعات آنها به فراتحلیل مشكلاتی را ایجاد نمود.
طرح مسأله
موضوع نخبگان و جذب و بهرهبرداری از سرمایه انسانی آنان موضوعی پیچیده و چند وجهی است. این موضوع به دلایل زیر ابعاد مهمی پیدا كرده كه آن را به یك موضوع علمی پژوهشی تبدیل نموده است:
l مبحث جذب نخبگان و كم و كیف بهرهمندی از خدمات آنان تحت تأثیر حجم فراوانی از مؤلفههای درهم تنیدة فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است.
l این موضوع مستقیماً با خود نخبگان و تصمیمات فردی آنان گره میخورد. از آنجا كه نخبگان كنشگرانی آگاه و هوشمندند، موضوعات مربوط به رفتار و كنش آنان موضوعاتی پیچیده است.
l جذب یا عدم جذب نخبگان در نظام اجتماعی دارای اثرات و پیآمدهای مهمی است. این اثرات و پیآمدها هم نظام علم و فنّاوری را تحت تأثیر قرار میدهد و هم كل ساختار نظام اجتماعی را متأثر میكند.
l برای كشورهای در حال توسعهای چون ایران، كه در مرحلة رشد و خیز اقتصادی قرار دارند نیاز به توسعه منابع انسانی نخبه و بكارگیری متخصصان علمی و فنی نیاز حیاتی و مضاعف است.
l طبق آمارهای منتشر شده در ایالات متحده آمریكا دربارة گستردگی مهاجرت نخبگان به كشورهای عضو OECD ایران، كره جنوبی و فیلیپین وضعیتی قابل تأمل دارند. براساس این گزارش، جمعیتی از ایرانیان كه دارای تحصیلات دانشگاهی بوده و در كشورهای عضو OECD مقیم هستند، 25 درصد كل افراد دارای تحصیلات عالی هستند كه در داخل ایران زندگی میكنند. به نظر برخی پژوهشگران، شمار متخصصان ایرانی كه در كشورهای خارجی مقیم بوده و در مراكز علمی و پژوهشی آنها مشغول كار هستند (حداقل در برخی رشتهها) به دو برابر متخصصان (همان رشته) در داخل كشور میرسد. برای نمونه در رشتة فیزیك، حدود 400 فیزیكدان ایرانی در خارج از كشور به سر میبرند كه این رقم دو برابر فیزیكدانان داخل ایران است. (منصوری، 1371)
l در مرحله تكامل سازمانهای تولیدی و خدماتی و اجتماعی، نقش نخبگان كه به عنوان مغزافزار در این نظامها عمل میكنند نقشی حساس و شكلدهنده است.
l در كشور ما هنوز نظام مدون و مطالعه شده و رسمی برای توسعه بكارگیری نخبگان اعم از نخبگان بالقوه (استعدادهای درخشان) و نخبگان بالفعل، بویژه نخبگان علمی و فنی در دست نیست. بدیهی است در این نظام میبایست، اهداف و وظایف نهادهای متولی و حامی و پشتیبان به تفكیك و روشنی مدون شده باشد و در آن انواع حمایتهای معنوی و منزلتی، قانونی و مالی به صورت نظام یافته پیشبینی شده باشد. هم اكنون حدود 36 نظام و سازوكار مرتبط با نخبگان در كشور وجود دارد كه بعضاً به موازی كاری و فعالیتهای پراكنده مشغولند.
l آنچه كه آمارهای بینالمللی نشان میدهد موج مهاجرت نخبگان ایرانی به كشورهای اروپایی، ایالات متحده آمریكا و اخیراً كشورهای حاشیه خلیج فارس هنوز مهار نشده است. مشكل مهمتر این است كه سامانه مشخص آماری – اطلاعاتی، تصمیم سازی و تصمیمگیری در زمینه حفظ و جذب نیروی انسانی نخبه موجود نیست.
موارد یاده شده در بالا ضرورت انجام یك مطالعه جامعنگر كه بتواند راهكارهای فراگیری را ارائه نماید احساس میشود. این مطالعه میتواند لزوماً مطالعه موازی دیگری نبوده بلكه با تلفیق مطالعات و تجارب انجام شده، نكات مهم و اساسی و ایدههای كاربردی را استخراج و در قالب مجموعهای هماهنگ ارائه نماید.
نظریههای نخبگان[1] چارچوبی برای توصیف و تحلیل پیدایی و برآمدن نخبگان و نیز جایگاه و نقش آنها در جامعه به دست میدهد. همان طور كه نظریه طبقات اجتماعی[2]، همین كار را دربارهی «طبقات» انجام میدهد و اتفاقاً این دو نظریه، باهم دیگر ارتباط نزدیكی دارند و برای همین، در پارهای مطالعات، دركنار هم مورد بحث قرار میگیرند ( Arsalan, 2003b).
قبل از مروری بر نظریههای نخبگان، لازم به ذكر است كه نظریههای نخبگان، لزوماً به معنای «نخبهگرایی[3]» نیست، زیرا حداقل براساس تلقی مدرن از علم (درمقایسه با فلسفهی علم پسامدرن) بنای كار علم بر توصیف بیطرفانه است بنابراین در این نظریه نیز فرض بر این است كه مفهوم نخبه، «مفهومی خنثی[4]» تلقی میشود و بارمعنایی ایدئولوژیك به آن داده نمیشود. حتی نظریهی نخبگان، لزوماً نخبهها را سرشیر جامعه[5] نمیداند (Arsalan, 2003 a). تنها برخی از رویكردهای موجود در مجموعه نظریات نخبگان، به طور مشخص، متمایل به نخبهگرایی هستند كه در سطور بعدی به عنوان مروری بر پیشینهی آرا و نظریات به آنها اشاره خواهد شد.
چهار رویكرد عمده در مجموعه نظریات نخبگان از هم متمایز میشوند كه عبارتند از:
1- نظریهی كثرتگرایانهی نخبگان[6]
2- نظریه نخبهگرایی[7]
3- نظریه دمكراتیك نخبگان[8]
4- دیدگاه مردم – نخبگان[9]
ابتدا مفهوم نخبه و تعاریف مختلفی كه از آن به عمل آمده است مورد بحث قرار میگیرد و سپس هر یك از 4 رویكرد نظری فوق به اجمال ذكر میشود. مفهوم نخبگان (Elite)مفهوم خاصی در مقابل مفهوم عامّ ٍتوده / عموم (mass/pablic) است.بدین ترتیب ملاحظه میشود كه نخبگان درتقابل معنایی با گروه دیگر یعنی نانخبگان (Non-elite) قرار ندارد بلكه زیر مجموعهای از مفهوم عموم مردم است.
نخبگان در عامترین كار بست معنایی خود به «تعدادی چند[10]» در میان «تعدادی بسیار[11]» اطلاق میشود كه مهمترین ویژگیآنان دسترسیدرسطح برتربه منابع[12] است(Word iQ , 2004)
منابع یاد شده در این تعریف عام از نخبگان، متنوع است و نوعشناسیهای متعددی از آن به عمل آمده كه از جمله میتوان به سنخشناسی زیر اشاره كرد (Etzioni-Halevy, 1997) :
1- منابع فیزیكی مانند وسایل تولید و …
2- منابع اقتصادی مثل سرمایه
3- منابع نمادین همچون دانش، ایده، اطلاعات، هنر و …
4- منابع روانشناختی – شخصی مانند استعداد، فرهمندی[13]، انگیزش، انرژی، مهارت، ورزیدگی
5- منابع سازمانی و اداری و منابع مربوط به ساختار قدرت و تصمیمگیری
6- منابع منزلت[14]، نفوذ[15]، تبار[16]، طبقه[17]
در تعریف نخبگان باید مفهوم عام آن از گرایشها و دیدگاههای خاص تفكیك دده شود. بهعنوان مثال باید تعریف عمومی نخبگان را از تعریف نژادپرستانه متمایز كنیم همانگونه كه ملاحظه میشود افراد دارای استعداد درخشان[18] به دلیل دسترسی به ردیف چهارم از منابع فوق و از همین طریق به دلیل دسترسی به سایر ردیفها مانند ردیف سوم و غیر آن، جزو نخبگان محسوب میشوند اما اینكه نخبگان دارای برتری موروثی و نژادی[19] هستند (word ia, 2004)، ربطی به تعریف نخبگان ندارد و از ایدئولوژی خاصی ناشی میشود و لزوماً در تعریف عمومی نخبگان مندرج نیست و تنها برخی دیدگاهها و گرایشهای خاص به آن تمایل دارند.
همانطور كه در آغاز بحث به آن اشاره شد یكی از نظریات مرتبط با نظریه نخبگان، نظریه طبقات اجتماعی است و در سنخشناسی منابع هم ملاحظه میشود كه بسیاری از منابع با عوامل طبقاتی ارتباط دارد. دورویكرد پایه در نظریهی طبقات، رویكرد ماركس و وبر است كه به ترتیب وضعیت طبقاتی را براساس سازمان تولید و مناسبات بازار تبیین میكنند. گیدنز با پس زمینهای از سنت ماركسی و وبری، تكوین طبقات اجتماعی را دررابطه با عواملی همچون دارایی، شرایط آموزشی[20] و مهارتهای حرفهای[21] توضیح میدهد بدین ترتیب كه طبقات بالا[22]، غالباً براساس دارایی شكل میگیرند، طبقات متوسط[23] بیشتر از طریق شرایط آموزشی و مهارتی پدید میآیند و سپس نوبت به طبقهای میرسد كه نیرویكار مزدبگیر[24] هستند. (Giddens and Stanworth, 1998)
درنظریات جدیدتر باتوجه به تحولات زندگی مبتنی بر دانش و ظهور اقتصادی دانش، منبع دانایی اهمیت بیش از پیش پیدا كرده و درنتیجه درنظریهپردازی طبقات اجتماعی نیز از «طبقهی دانش» سخن میرود. به هر صورت، در نظریههای طبقات اجتماعی، كوشش بر این است كه فرایند به صحنه آمدن نخبگان، در چارچوب الگوی طبقاتی توضیح داده شود و معمولاً نخبگان در میان طبقات بالا و متوسط جستجو میشود هرچند كه فرایند جابجایی طبقاتی موجب میشود كه كسانی از طبقات پایین به طبقات متوسط و بالا انتقال یابند. اما نظریهی طبقات اجتماعی و حتی جابجایی طبقات تنها یكی از نظریات پایه در توصیف و تحلیل شكلگیری نخبگان محسوب میشود و همانطور كه در عبارتهای قبلی ملاحظه شد، «دسترسی برتر به منابع»، الگویی اعم از مدل طبقاتی برای توضیح پدیدآمدن نخبگان به دست میدهد. برهمین اساس میتوان فهمید كه چگونه كسانی درطبقات بالا و متوسط هستند و نخبه نیستند و چگونه ممكن است افرادی از طبقات پایین خود را به سطح نخبه بودن برسانند.
درتعاریف مختلفی كه نظریهپردازان از «نخبگان» به دست دادهاند، مصادیقی برای آنان ذكر كردهاند. «هویت[25]» آنان را در فهرستی از نخبگان كسب و كار، سیاست (اعم از حاكمان و اپوزیسیون)، دیوانسالاری و یقه سفیدان توضیح داده است. «میلز[26]» جامعهشناسی آمریكایی نخبگان را در سه دستهی سیاسی، كسب وكار و نظامی تعریف كرده است (Giddens and Stanworth, 1998) شومپیتر با عطف توجه بیشتر به نخبگان خارج از دولت، از نخبگان آكادمیك، حقوقی، رسانهای و مدیریتی سخن گفته است (Schumpeter, 1999) آرون به پنج دستهینخبگان سیاسی، اقتصادی،كارگری، مدیریتیونظامی اشارهكردهاست (Arsalan, 2003 –a).
مجموعهی این نظریات را میتوان در ارتباط با منابعی كه دسترسی درسطح برتر به آنها به عنوان مهمترین ویژگی نخبگان است و در آغاز بحث به آن اشاره كردیم، به صورت زیر دستهبندی كرد.
ردیف | نخبگان | منابع* |
1 | كسب و كار(كارآفرینان، سرمایهگذاران، رهبران كارگری و …) | 2 و 1 و … |
2 | سیاست ((كنشگران سیاسی در داخل حكومت و بیرون آن، رهبران اپوزیسیون، جامعهی مدنی …) | 5 و 6 و … |
3 | مدیریت (دیوانسالاران، یقه سفیدان، مدیران بنگاهها و …) | 5 و 2 و … |
4 | دانشگاهی (اعضای هیأت علمی بارتبهی بالا، كارشناسان و متخصصین دارای شایستگیهای برجسته و …) | 3 و … |
5 | رسانهها و ارتباطات و اطلاعرسانی (روزنامهنگاران و …) | 3 و … |
6 | تولید معنا (نویسندگان، هنرمندان، عالمان، عارفان و …) | 3 و 6 و … |
7 | فرماندهان ارشد نظامی و پلیس | 4 و 5 و … |
8 | افراد دارای استعدادهای درخشان (دانشآموزان، دانشجویان و …) | 4 و … |
9 | نیرویكار خلاق و دارای مهارتهای حرفهای برجسته و نیز نخبگان ورزشی و … | 4 و … |
* شمارهها در این ستون اشاره به ردیف مربوط به منابع دارد كه در آغاز بحث فهرست شده است.
مفهوم نخبگان را از منظر جامعهشناختی، میتوان در چارچوب نظریهی «عاملیت انسانی[27]»، توضیح دادكه در آن، دگرگونیهای اجتماعی باتوجه به نقش واسطههای انسانی (مانند عاملان تغییر[28] و …) توصیف و تحلیل میشود (ریتزر 1379) فراستخواه،1380 برهمین اساس در سرمشق توسعه[29] و برای جوامع درحال گذار كه شرایط آنها بدون مفهوم تغییر قابل تبیین نیست، میتوان نخبگان را عاملان انسانی و كنشگران و واسطههای تغییر با سطح اثرگذاری و اهمیت بالا تعریف كرد. بدین ترتیب باتوجه به پیشینهی مفاهیم و نظریاتی كه ذكر شد شاید بتوان الگوی مفهومی زیر را برای نخبگان در جامع درحال گذار و در حال توسعه همچون ایران پیشنهاد كرد.
|
|
|
در ادامهی بحث، در چهار رویكرد مطرح ازمجموعه نظریههای نخبگان كه پیش از این درآغاز بحث ذكر شد، مرور میشود:
1- 1- نظریهی كثرتگرایانهی نخبگان
این نظریه در سنّت فكری لیبرالی تكوین یافته است، از آرای افرادی همچون دال[30]، لیندبلوم[31]، ریسمن[32]، گالبرایث[33] مشروب شده و كسانی همچون ترومن[34] (1971)، بیلی[35] (1988)، پلسبی[36] (1985) و سارتوری[37] (1987) دربارهاش به تفصیل سخن گفتهاند. دراین رویكرد از نظریه نخبگان، بر تعددّ گروههای ذینفعی كه نخبگان به آنها تعلق دارند، تأكید به عمل میآیدو رقابت آزاد میان آنان، زمینهای تلقی میشود كه میتواند نوعی تعادل پویا و توازن[38] در جامعه به وجود بیاورد (Etzioni – Halevy 1997).
1-2- نظریه نخبهگرایی
1-3- نظریه دمكراتیك نخبگان
1-4- دیدگاه مردم – نخبگان
این دیدگاه با رویكرد دمكراتیك، قرابت بسیاری دارد ولی بیش از آن به پس زمینههای اجتماعی نخبگان تأكید میكند. به عبارت دیگر در این رویكرد، جریان ظهور نخبگان از جامعه، جریانی پویا تلقی میشود به طوری كه فرایند گردش نخبگان[46] درجامعه، فرایندی درونزا و گشوده است. درواقع نخبگان از یك سو به پشتگرمی پسزمینههای اجتماعی[47] و از سوی دیگر برحسب تواناییهای فردی و شخصیتی خود[48] تكوین پیدا میكنند و بنابراین پایهی عمومی پیدایش نخبگان اهمیت بسیار دارد و علاوه بر این، نخبگان نه صرفاً در یك چارچوب محدود طبقاتی یا غیر آن بلكه در طی فرایندی از حلقههایی ظاهر میشوند كه یك طرف این حلقهها از متن عموم جامعه[49] برمیخیزد و طرف دیگر آن به اوج سطح نخبگان میرسد. برای همین است كه در این نظریه علاوه بر مفهوم نخبگان، یك مفهوم تازه میان نخبگان و عموم مردم، مطرح شده است كه عنوان آن «نخبهی سطح دوم[50]» است و بدین ترتیب تقسیمبندی دوتایی[51] یعنی (نخبگان و مردم) به تقسیمبندی سهتایی[52] یعنی (نخبگان سطح 1، نخبهی سطح 2 و مردم) توسعه پیدا میكند. مفهوم نخبگان سطح دوم كه عمدتاً در میان طبقه متوسط قراردارند نشان میدهد كه گروه نخبگان نه یك هرم بسته بلكه فرایندی باز و پویا است و علاوه بر این، رابطهی مردم و نخبگان مردم نه درالگوی صفر و یك بلكه در منطق فازی توصیف و تحلیل میشود بر همین اساس، همواره درجامعه، طیفی از نخبگان بالقوه و نخبگان سایه[53] وجود دارد و نیز افراد مستعدی كه در واقع داوطلبان نخبه بودن[54] هستند (Arsalan, 2003 a).
باتوجه به مباحث نظری ذكر شده، میتوان تعریف كلّی زیرا را برای نخبگان در جامعهی ایران درنظر گرفت:
|
3. گردش مغزها و مهاجرت نخبگان
شاید بتوان گفت درست از همان زمان كه «سرمایهی انسانی» (به شرحی كه در بخش قبلی گذشت) مورد توجه اقتصاد توسعه قرار گرفت، مسألهشناسی جریانهای مهاجرتِ[55] سرمایههای انسانی (مهاجرت مغزها) اهمیّت پیدا كرد. مروری در پیشینهی مباحث و ادبیات نشان میدهد كه مفهوم فرار مغزها از دههی 60 در انگلستان و به دلیل مهاجرت روشنفكران و دانشمندان انگلیسی به ایالات متحده مطرح شد (Gaillard & Gaillard, 1997).
از آن دهه تا به امروز، مسألهی مهاجرت مغزها به صورت مسألهای جهانی مطرح بوده است. این مسأله البته اختصاص به كشورهای در حال توسعه و جنوبی نداشت بلكه در سطح جوامع توسعه یافته و شمالی نیز مسألهی كشورهای فرستنده و دریافتكنندهی[56] مغزها وجود داشت و چنانكه اشاره شد مهاجرت مغزها بین اروپا یا كانادا و ایالات متحده نیز بحث انگیز و مسألهدار بود و بیشترین صدمه و زیان را در این خصوص، كشورهای در حال توسعه تحمّل میكردند و حتی در میان این كشورها نیز، مسیر مهاجرت كاركنان دارای شایستگیهای حرفهای برتر[57]معمولاً از كشورهای بمراتب كمتر توسعهیافته به كشورهای نسبتاً در حال توسعه بود(Chalamwong, 2004).
براساس تحقیقات انجام گرفته میان مهاجرت و تحصیلات، در طی چند دههی گذشته رابطهی معنیدار مثبتی وجود داشت (Carington & Detragiache, 1998 / Adams, 2003). در سال 2002 یك سوم () جمعیت خارجی ایالات متحده، آسیایی بودند كه 32% آنها از آسیای شرقی، 25% آسیای جنوبی و 35% آسیای شمالی بوده است و سطح آموزشی در میان سنین 25 سال به بالای این جمعیت خارجی، هم بیشتر از سطح آموزشی همان سنین در جمعیت ایالات متحده و هم بیشتر از سطح آموزشی همان سنین در مهاجران غیرآسیایی بود. (U. S. Census Bureau, 2002)
البته وضعیت و جریان معیوب مهاجرت مغزها، با وجود داشتن ابعاد زیانبار (كاهش رشد اقتصادی و…) برای كشورهای فرستندهی مغز، جنبههای مثبتی نیز داشت. مثلاً انگیزهی تحصیلات عالیه را در مهاجران برای كسب موفقیت در كشورهای مقصد، تحریك میكرد[58] و این به نحوی از انحا موجب میشد كه بخشی از دانش و تكنولوژی آنها از طریق شبكهها به كشورهای مبدأ بازمیگشت (Chalamwong, 2004) همینطور آنان وجوهی را به خانوادههای خود در كشور مبدأ ارسال میكردند و این وجوه ارسالی[59]موجب شكل دادن نوعی جریان سرمایه[60]به سمت كشورهای فرستنده میشد. به طوری كه برآورد شده است حجم وجوه ارسالی در جهان، سالانه 100 میلیارد دلار آمریكایی بوده كه 60% آنها به كشورهای در حال توسعه ارسال میشد.(Lowell & Findlay, 2001 / Lucus, 2001 / OECD, 2002) با وجود این، در مجموع مهاجرت مغزها به زیان كشورهای فرستنده (كه بیشترین و آسیبپذیرترین آنها جزو كشورهای جنوبی و در حال توسعه بود) تمام میشد.
با مروری بر ادبیات میتوان نتیجه گرفت كه مهاجرت مغزها، پدیدهای پیچیده و چند عاملی[61]است برای مثال عوامل كشش را میتوان بدین صورت دستهبندی كرد:
(Thielemann, 2003)
در عوامل اقتصادی، ابتدا عمدتاً بحث «بیشینهسازی درآمد»[67]مطرح بود. كانون توجه در این مباحث، تفاوتهایی بود كه در میان كشورها، از حیث سطح ثروت[68]وجود داشت. در همین راستا دوگانگی بازارهای كار از حیث وضعیت عرضه و تقاضای نیروی كار[69]و تفاوتهای موجود در سطح دستمزدها[70]مطرح شد. كشورهای فرستنده مغز، كشورهایی با سطح دستمزدی پایین[71]و كشورهای گیرنده مغز دارای سطح دستمزدی بالا[72]بودند. در نظریات جدیدتر، بحث «بهینهسازی سطح مطلوبیت»[73]مطرح شد در این آراء، تأكید بر آن بود كه انسانها بازیگران عاقلی[74] هستند و همواره درصدد آن هستند كه به بیشترین سطح مطلوبیت نایل بیایند و درجهی مخاطره (ریسك) را به حداقّل معقول برسانند[75](Zolberg etall, 1995).
در سطح شبكهای – تاریخی از عواملی مانند زبان، ایدئولوژی، شبكههای فرهنگی، سابقهی تاریخی روابط و مهاجرتها و ارتباطهای دوستی و خویشاوندی با نسلهای پیشین مهاجران و مانند آن به میان میآید. برای مثال پاكستانیها و بنگلادشیها، در سیستمهای انگلیسی آموزش دیدهاند و زمینهی مهاجرت آنها به انگلستان بیشتر بوده است. (Pierson, 2000)
در سطح سیاسی، ارزشهای آزادیخواهانه و استانداردهای استقراریافته نوینی مانند حقوق بشر و امنیت شخصی و مانند آن، از عوامل مهم مهاجرت بود در سطح جغرافیایی، عواملی مانند همجواری، دسترسی و ارتباطات دخالت داشت و در سطح خط مشیی، نظامات سیاستگذاری، قانونی، مقررات، فرصتهای آموزشی، تأمین اجتماعی و جز آن در زمینهی مهاجرت نقش تعیینكننده داشتند. (Thielemann, 2003)
براساس این مدل تحلیلی، كشورهای فرستندهی مغز برای مواجهه با پدیدهی فرار مغزها باید به عوامل انگیزشی[76]اعّم از انگیزشهای مالی[77]، زیرساختی[78]، آموزشی، امنیّتی و جز آن روی بیاورند. (Kabayan, 2004)
از مجموع این مباحث میتوان عوامل مندرج در جدول 1 را به عنوان عوامل مؤثّر در مهاجرت مغزها دستهبندی كرد.
عوامل | ||||
اقتصادی | شبكههای تاریخی | سیاسی | جغرافیایی | خط مشی |
زمینههای كارو فعالیت و بهرهوری | سابقهی روابط | نهادینه شدن حقوق بشر | همجواری | جریان آزاد ارتباطات و مبادله اطلاعات |
زمینههای كارآفرینی | سابقهی استعماری | ساختار دولت و قدرت (حكومت خوب) | دسترسی | قابلیت انعطاف و انسانگرایی مقررات |
درآمد | پیوندهای زبانی | آزادی رسانهها | مسیر تزانزیتی | مقرراتزدایی و تحول اداری |
رضایت شغلی، حرفهای | روابط مذهبی | محیط حقوقی مساعد | - | استفاده از اوقات فراغت |
درجهی تسهیلات و حمایتها | عامل ایدئولوژی | زمینههای مساعد برای نهادهای مدنی | موقعیت و تحوّلات منطقهای | امكان تحصیلات فرزندان |
دستمزدها | شبكهی فرهنگی سابقهی مهاجرت | زمینههای مساعد برای سازمانهای غیرحكومتی | پیآمدهای جنگ و… | - |
تأمین اجتماعی | نسبت دوستی و خویشاوندی با مهاجران اوّل | آزادیهای دینی و اجتماعی و فرهنگی |
| نظام وظیفه |
فرصتهای شغلی برای فرزندان | - | سیاست خارجی مثبت و بدون تنش |
| سهولت رفت و آمد |
كیفیت زندگی | رابطهی نظامهای آموزشی در میان كشورها | امكان مشاركت سیاسی |
| سیاستهای فرهنگی دولت |
تقاضا برای نیروی انسانی متخصص |
| تكثّرگرایی |
| - |
اقتصاد مبتنی بر دانش |
| آزادی قلم و بیان و ارتباطات |
| سیاستهای آموزش عالی دولت |
مالكیت |
| آزادی علمی |
| سیاستهای پژوهشی دولت |
امكان فعالیت بخش خصوصی |
| استقلال دانشگاهی |
| سیاستهای فنّاوری اطلاعات |
آزادسازی |
| حریم خصوصی و سبك زندگی |
| نظام خط مشیگذاری عمومی |
ادامه جدول
عوامل | ||||
اقتصادی | شبكههای تاریخی | سیاسی | جغرافیایی | خط مشی |
- |
| نهادینه شدن عرصهی عمومی |
| - |
سطح عقلانی ریسك |
| ثبات سیاسی |
| فراهم بودن زیرساختهای لازم برای تولید و ترویج و تبدیل دانش |
امكان بهینهسازی مطلوبیت |
| اعتماد و همدلی |
| - |
- |
| عدم بیگانگی |
| همكاریهای بینالمللی |
|
| امنیت |
| - |
مالكیت معنوی |
| منزلت |
| سهولت مبادلات |
|
| حقوق اقلیتها و مخالفان |
|
|
با تحوّلات جهانی شدن و ظهور اقتصاد دانش، الگوی تحلیلی سنّتی در ذیل مفهوم «فرار مغزها» یا «از دست دادن مغزها[79]» جای خود را به الگوی تحلیلی نوین تحت عنوان «گردش مغزها[80]» و «سودآوری مغزها[81]» داد (Martin, 2002).
نخبگان در سطحی از شایستگیهای دانش و فناوری و مهارتهای حرفهای هستند كه از آنها انتظار میرود شهروندی در مقیاس بینالمللی باشند و حق دارند در فراسوی مغزها، رفت و آمد و تحرّك[82] داشته باشند. این دیگر برعهدهی مدیریت جوامع ملّی است كه با خط مشیگذاریهای صحیح، زمینههایی را فراهم آورند كه نخبگان ضمن اینكه به عنوان یك كنشگر عاقل در سطح بالا، برحسب محاسبهی سود و زیان و بهینهسازی سطح مطلوبیت خود، درصورت نیاز به خارج از مرزها بروند و در مراكز مختلف تولید و انتقال و تبدیل دانش حضور و مشاركت و فعالیت داشته باشند امّا بلیت آنها برای همیشه، یك طرفه[83] و بلیت «رفت» (فرار) نباشد بلكه غالباً به صورت «رفت و برگشت» حركت كنند و اقامت آنها در خارج به معنای قطع رابطهی همكاری با جامعهی ملّی، و قهر از مدیریت كشور خود و انصراف از ایفای نقش ملّی نباشد. در چنین شرایطی از تردّد نخبگان ملّی در سطح بینالمللی و حتّی اقامتهای آنها در اینجا و آنجا، نه تنها یك كشور ضرر نمیكند بلكه منفعت نیز میبرد:
v آنها موجب میشوند كه كشورشان هرچه بیشتر در شبكهی جهانی علم و فناوری سهیم و از عایدات آن (بویژه در اقتصاد دانش) برخوردار بشوند.
v آنها محیط همكاریهای علمی و توسعهای جامعهی خود را در سطح بینالمللی گسترش میبخشند.
v آنان عامل مؤثّری برای مبادلهی فرهنگی و تمدنی كشور خود در مقیاس جهانی میشوند.
v آنها جریان سرمایهی دانش و نیز سرمایه و وجوه نقدی از محیط جهانی به درون كشور را به نوبهی خود تقویت میكنند.
اینكه جریان مهاجرت نخبگان در فراسوی مرزها برای یك جامعه یك تهدید باشد (فرار مغزها) یا فرصت (سودآوری مغزها)، بستگی كامل به ساخت دولت و ساختار خط مشیگذاری آن جامعه دارد. در واقع پرسش نخبگان پرسشی بشدّت وابسته به سیاست و سیاستگذاری است[84].
در صورتی كه یك كشور بتواند امكان تحرّك و تردّد نخبگان خود را در سطح بینالمللی تسهیل بكند، منزلت، استقلال و خودگردانی آنها را اعمّ از اینكه در درون مرزهای ملّی یا بیرون از آن باشند، به رسمیت بشناسد تسهیلات لازم حقوقی و اقتصادی و فعالیتی برای آنها فراهم بیاورد و حقوق و آزادیهایشان را رعایت بكند، در این صورت بدیل فرارمغزها یعنی اجتماعات و شبكههای پراكنده مغزها[85] در سطح جهان اتفاق میافتد و بدون اینكه نخبگان یك جامعه لزوماً در درون مرزهای آن، تختهبند بشوند در این اجتماعات و شبكههای پراكنده در مقیاس جهانی، حضور و مشاركت میكنند و مطمئناً، جامعه ملی نیز از آثار و بركات آن، بهرهمند میشوند (Chalamwong, 2004). و بدین ترتیب جریان تردّد نخبگان در جهان، به یك بازی برنده ـ برنده[86] تبدیل میشود. چیزی كه در كشورهایی مانند مالزی، سنگاپور و تایلند كم و بیش تجربه شدهاست (Kabayan, 2004).
بنابراین بهبود جریان مهاجرت[87] و تبدیل آن به تحرّك و تردّدی[88] كه هم برای كشور مبدأ و هم برای كشور مقصد، منفعت آمیز است، به ساختار مدیریت كلان جوامع بستگی دارد. آنها میتوانند با سیاستهای دمكراتیك، آزاد منشانه، حمایتی، تسهیلی، انگیزشی، مسیر بازده سرمایهی انسانی نخبگان خود را ـ صرفنظر از اینكه نخبگان هركجا باشند ـ به سمت منافع ملّی معطوف سازند، در این صورت نه تنها نسل اوّل نخبگان ملّی بلكه نسلهای بعدی آنها (فرزندان و نوادگان) در هرجای دنیا كه باشند و طبعاً هرجا هم از موقعیت علمی، اداری و اقتصادی بالایی برخوردار هستند، به دلیل علایق و پیوندهای ملّی و فرهنگی خویش، عامل مؤثّری برای ارتقا و توسعهی فرهنگ و جامعهی خود میشوند و در فرصتها و موقعیتهای جهانی مربوط به تولید و انتقال و اشاعه و تبدیل دانش و فناوری، خود را سهیم میسازند.
خط مشیهایی كه كشورهای آسیای شرقی در همكاری با كشورهای سازمان همكاریهای
اقتصادی و توسعه[89]، در پیش گرفتهاند سبب شده كه پدیدهی «مركزیتٍ پراكنده[90]» كم و بیش برای این كشورها اتفاق بیفتد به عبارت دیگر بخشی از نخبگان آنها در عین حال كه در بیرون از مرزهایشان نیز هستند به آنها منفعت میرسانند. این كشورها میكوشند زمینههایی را فراهم بیاورند كه جریانی بینالمللی و بین منطقهای از سرمایه، تكنولوژی و نیروی كار[91] در جهت منافع خود به وجود بیاورند، به مبادلهای استعدادها و دانش[92] بپردازند و در عین حال كه نخبگانشان درحال رفتوآمد درفراسوی مغزها هستند، ریشهكنی[93] سرزمینینیز نمیشوند( Fukasaku, 2004).
در مجموع میتوان گفت كه با تحوّلات جهانی شدن و ظهور جامعهی شبكهای، موضوع فرارمغزها، تحوّل مفهومی پیدا كرده است. این لزوماً یك تهدید برای جوامع درحال توسعهی جنوبی نیست بلكه اتفاقاً میتواند فرصتی نیز باشد تا آنها با درك مفهوم شبكه و شراكتی شدن[94] جریان دانش، با بهرهوری از سرمایه انسانی نخبگان خود در این جریان شراكتی، مساهمت[95] بورزند و این هیچ نیازی به مقیم شدن نخبگان در حصار مرزهای ملّی نیست بلكه میتوان زمینههای نهادینی را فراهم آورد كه انسانها و مغزها و استعدادها و دانشها به سهولت در میان مرزها[96] در تحرّك باشند و اینجا و آنجا فعالیت بكنند و از افزایش بهرهوری آنها در شبكهی جهانی ـ محلّی دانش[97]، جامعهی ملّی نیز نصیب خود را ببرد ( Sexton, 2003).
این موضوع اختصاص به جوامع درحال توسعه ندارد، حتّی اروپاییها نیز به جای نگریستن به نخبگان خود از دیدگاه فرارمغزها، میكوشند به موضوع از دیدگاه تحرّك فرامغزی نخبگان و تلاش هر كشور برای سهیمشدن از شبكهی شراكتی دانش در جهان بنگرند. كمیسیون اروپایی، برنامهای را تحت عنوان «علم ماورا بحار»[98] تدارك دیده كه از اهداف آن، زمینهسازی برای تحرّك ماورای بجار پژوهشگران[99] و نیز ساختن و نگهداری شبكهی علمی بینالمللی[100] است. آنها با توسعه مسیر شغلی[101] نخبگان خود (یعنی محدود و محصور نساختن آن به درون مرزها) آنها را در شبكهی اجتماعات بینالمللی[102] فعال بكنند به طوری كه نخبگان با وجود تردّد، از مسیرهای شغلی خود در جامعه ملّی محروم نشوند. طرحهایی مثل اراسموس، ماریكوری و درگاه پان اروپایی تحرّك محققان از جملهی این برنامههاست ( Sexton, 2003).
نظریههای توضیحدهنده جذب، نگهداشت و مهاجرت نخبگان
در ارتباط با موضوع جذب و نگهداشت نخبگان و مهاجرت آنان نظریههای مختلفی ارائه شده است هر یك از این نظریات تنها میتواند بخشی از ابعاد موضوع را توضیح داده و تبیین نماید. ارائه این نظریات در كنار یكدیگر میتواند امكان تلفیق و تركیب عناصر و مفاهیم سازگار آنان را فراهم نموده ما را در دستیابی در یك نظریة جامعتر یاری رساند لازم به توضیح است كه برخی از نظریههای موجود حاصل تجارب مشخص اجتماعی است و ممكن است قابل تعمیم نباشد. ضمن آنكه بعضی از این آموزهها، جنبة ایجابی (جذب و نگهداشت) و برخی موضوع مهاجرت نخبگان را تبیین نمودهاند.
1- نظریة سرمایه انسانی
این نظریه كه در دهة 60 توسط برخی اقتصاددانان مطرح شد از دیدگاه برخی تحلیلگران، برای نیروی انسانی متخصص بسیار مناسب شناخته شد. این نگرش با تلقی مهارت و تخصص انسان به عنوان كالایی در بازار عرضه و تقاضای كار، به تحلیل مهاجرت میپردازند. منظور آن است كه نیروی انسانی متخصص برای دستاوردهای بهتر، از جایی به جای دیگر میرود تا بیشترین بازدهی را داشته باشد (از سازمانی به سازمانی یا از كشوری به كشوری دیگر). بنابراین تصمیمگیری افراد متخصص به كوچ، به مثابه نوعی تصمیمگیری برای سرمایهگذاری و بهرهبرداری از آن تلقی میشود. این نگرش چون مهارت انسانی را صرفاً به عنوان كالایی اقتصادی میانگارد، در تبیین جنبههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جذب و بكارگیری نخبگان و جابجایی نیروی انسانی نخبه بازمیماند، بویژه این كه مهاجرت را تنها در سطح جامعهشناسی خرد مینگرد و جنبههای كلان جامعهشناختی را مورد توجه قرار نمیدهد. (ارشاد، 1380)
2- نظریة سرمایه اجتماعی
منظور از سرمایه اجتماعی، سرمایه و منابعی است كه افراد و گروهها از طریق پیوند با یكدیگر میتوانند بدست آورند (كلمن، 1988) براساس تعریف بوردیو، سرمایه اجتماعی، حاصل جمع منابع بالقوه و بالفعلی است كه نتیجة مالكیت شبكة با دوامی از روابط نهادی شدة بین افراد و به عبارت سادهتر، عضویت در یك گروه است. پیوندهای شبكهای نیز میبایست از نوع خاصی باشند یعنی مثبت و مبتنی بر اعتماد.
سرمایه اجتماعی دارای دو جزء است:
الف- پیوندهای عینی بین افراد: نوعی ساختار شبكهای عینی، میبایست برقراركنندة ارتباط بین افراد باشد. این بخش از سرمایة اجتماعی حكایت از آن دارد كه افراد در فضای اجتماعی، با یكدیگر پیوند دارند.
ب- پیوند ذهنی- پیوندهای بین افراد میبایست دارای ماهیت متقابل، مبتنی بر اعتماد و دارای هیجانات مثبت باشد.
لذا میتوان گفت كه سرمایه اجتماعی دارای دو جزء اعتماد[103]و پیوند[104]است. (شارعپور، 1380) نخبگان به عنوان بخشی از جامعه كه بیشترین میزان مشاركت اجتماعی را دارند به دلیل شرایط شغلی و حرفهای خود نیازمند این دو عنصر كلیدی یعنی اعتماد و پیوندهای اجتماعی هستند. مطالعات مرتبط در ایران نشان داده است كه سرمایة اجتماعی در سالهای اخیر در حال فرسایش بوده و این فرسایش در ارتباط با تحصیلكردگان و متخصصان جامعه بیشتر بوده است. (مرجایی، 1383)
2- نظریة انتقال معكوس فنّاوری
نگرش دیگر تلقی فرار مغزها به مثابه “انتقال معكوس فنّاوری”[105]است. تحلیلگران آنكتاد (كنفرانس بازرگانی و توسعهی سازمان ملل متحد) در سال 1974 قضیهی فرار مغزها را به صورت پارادایم “انتقال معكوس فنّاوری” بازشناسی كردند. روشن است كه منظور كارشناسان سازمان ملل متحد این است كه كشورهای پیشرفته صنعتی در برابر دستگاههای ماشینی و كالاهای فنی كه به كشورهای جهان سوم میفروشند، گرانبهاترین پاداشی كه به دست میآورند مغزهای پرورده و نیروهای ماهر این كشورها است. این فرضیه در حالی كه نقادانه و واقعبینانه به نظر میرسد و گوشه چشمی به روابط نابرابر و غیرعادی كشورهای ثروتمند با كشورهای كمتر توسعه یافته دارد، و به طور مستقیم بر پیچیدهتر شدن محرومیت كشورهای فرستندهی نیروی انسانی آزموده توجه میكند نمیتواند تبیین كنندهی همه الگوهای فرار مغزها باشد كه اكنون در جهان جریان دارد. مثلاً حضور پزشكان هندی در ایران و مهندسان آموزش دیدهی سودانی در عربستان را چگونه میتوان در قالب پارادایم انتقال معكوس فنّاوری تبیین كرد، در حالی كه كشورهای فرستندهی نیروی آموزش دیده، خود به آن احتیاج دارند؟ همان گونه ه در مقدمه اشاره شد، عامل اصلی و مقدم در تحقق فرار مغزها، محروم ماندن كشورهای فرستندهی نیروی انسانی ماهر از همان سرمایهای است كه برای حل معضلات توسعهی بومی و شكستن حلقههای شوم وابستگی خود به آن نیاز دارند. بنابراین، شاید شگفتانگیز نباشد كه بگوییم چگونگی خروج عملی از كشور و عبور از مرزها و حتی مقصدی كه برمیگزینند در مقایسه با محرومیت و نیاز كشور فرستندهی به نیروی انسانی ماهر در درجهی بعدی اهمیت قرار دارند.
3- نظریة دوگانگی ساختار
تبیین تازهای كه گروهی از صاحبنظران ارایه دادهاند، دنبالهروی از نظریهی “دوگانگی ساختار”[106]آنتونی گیدنز و استفاده از آن در تبیین مهاجرت بینالمللی و فرار مغزهاست (رابینسون و كری، 2000). وی چنین میاندیشد كه ساختارهای كلان اجتماعی در شكل دادن عمل كارگزاری انسانی تأثیر دارد و كارگزار انسانی در ساختن جامعه، به عنوان گستردهترین ساختار اجتماعی، مؤثر است. چكیدهای نظر گیدنز عبارت است از:
تحلیلگران كه مهاجرت بینالمللی پزشكان هندی به بریتانیا را براساس رهنمودهای سه گانهی گیدنز تشریح میكنند عقیده دارند كه طبق قاعدهی اول، ساختارهای اقتصادی و حقوقی هستند كه مهاجرت پزشكان هندی به بریتانیا را برمیانگیزند. در قاعدهی اول تأكید بر عامل اقتصادی، گویای آن است كه وجوه مشتركی كه بین مهاجرت پزشكان هندی و دیگر كارگزاران انسانی ماهر و پرورده به بریتانیا و از بریتانیا به جاهای دیگر وجود دارد، خود باعث شكلگیری ساختار كارگزار انسانی مهاجرت میشود. به پیروی از قاعدهی دوم، مهاجرت، رتبهبندی، اهمیت و خصوصیات ویژهی خودش را میگیرد و به شكلگیری كارگزاری انسانی میانجامد. طبق قاعدهی سوم (و براساس گفتهی گیدنز كه بشر در تاریخ زندگی میكند و زندگی اجتماعی منبع دانش او است، وافراد به عنوان كنشگران آگاه عمل میكنند) به دنبال درك و آگاهی كارگزاران انسانی، شبكهی ساختاری مهاجرت به عنوان كارگزاری انسانی شكل میگیرد و به این ترتیب خصوصیت دوگانگی ساختار آشكار میگردد. (همان منبع)
5. نظریة محرومیت نسبی
منگالام و شوارز وللر معتقدند كه مهاجران براساس سلسله مراتبی از ارزشها یا هدفهای با ارزش برای مهاجرت تصمیم میگیرند. وقتی وضعیت اجتماعی موجود نتواند نیازهای فرد را در حداقل مقدار برآورده كند، افراد فكر حركت به مكانهای دیگر را در سر میپرورانند. به جاهایی كه به نظر آنان، شانس بهتری برای برآوردن نیازهای برآورده نشده و رفع محرومیت محسوس خود خواهند داشت. همه مردم دچار نوعی محرومیت هستند، از این رو صرف وجود برخی محرومیتها لزوماً موجب مهاجرت نمیشود. منگالام و شوارز وللر میگویند: اولاً این محرومیت باید از هدفهای بسیار باارزش باشد. ثانیاً مانع موجود برای رسیدن به این هدفها باید ذاتی نظام محلی باشد تا محرومیت نسبی به عامل مهاجرت تبدیل شود. ثالثاً فرد احساس كند منابع لازم برای رفع محرومیتهایش در خارج از سازمان اجتماعی او قرار دارد. در این صورت محتملاً مهاجرت میكند. (لهساییزاده، 1368)
استارك و ونگ نیز از همین نظریه برای توضیح مهاجرت استفاده كردهاند. این دو معتقدند، نارضایتی تنها هنگامی كه دستمزدها پایین است، بروز نمیكند. بلكه هنگامی كه دستمزد فردی نسبت به دیگری كمتر است نیز بروز میكند. (لهساییزاده، همان)
6. نظریة مركز - پیرامون
طبق این نظریه، مهاجرت، معلول ماهیت و ساختار در حال گسترش بازار جهانی است. این امر نتیجة طبیعی جدایی و جابهجایی است كه به طور اجتنابناپذیری در فرآیند توسعه سرمایهداری اتفاق میافتد. ریشة این پدیده به نوعی مرتبط با ناموزونی در انباشت سرمایه و درجة توسعه است.
طبق نظر ساسن و دیگر نظریهپردازان، مهاجرت به وسیلة سرمایهگذاری مستقیم خارجی در كشورهای در حال توسعه و تجزیه و اختلافاتی كه چنین سرمایههایی به بار میآورد ایجاد میشوند. بنابراین باید بگوییم كه جریانهای ورودی سرمایهداری نواحی پیرامونی با جریانهای خروجی متناظر مهاجران همراه میشود.
این فرآیند اساسی مهاجرت نیروی انسانی ماهر و غیرماهر به وسیلة وجود وابستگیهای عقیدتی و مادی كه استعمار قبلی ایجاد كرده و همچنین فرآیندهای مداوم و نفوذ بازار، افزایش مییابد. (مسی و دیگران، 1364)
به عقیدة محسنی، در این گونه سیستمها، سرمایهگذاری روی تخصصهای سطح بالا، منجر به خلق تقاضاهایی میشود كه چون در داخل برآوردنی نیست، به بیرون انتقال مییابد و ما شاهد مهاجرت گستردة نیروهای متخصص به سمت كشورهای متروپل هستیم. دیگر عامل آن گسستگی رابطه تحقیق و توسعه (R a D) با تولید در این كشورهاست. (محسنی، 1381)
این متن فقط قسمتی از راهكارهای توسعه نیروی انسانی نخبه و پیشگیری از فرار مغزها می باشد
جهت دریافت کل متن ، لطفا آن را خریداری نمایید
قیمت فایل فقط 5,900 تومان
برچسب ها : راهكارهای توسعه نیروی انسانی نخبه و پیشگیری از فرار مغزها , نیروی انسانی نخبه , پیشگیری از فرار مغزها , توسعه نیروی انسانی , دانلود راهكارهای توسعه نیروی انسانی نخبه و پیشگیری از فرار مغزها
لذت درآمدزایی ساعتی ۳۵٫۰۰۰ تومان در منزل
فقط با ۵ ساعت کار در روز درآمد روزانه ۱۷۵٫۰۰۰ تومانی