«بسم الله الرحمن الرحیم» اهل تحقیق در اسم «الله» با هم اختلاف دارند كه آیا از معنایی مشتق شده است یا نه؟ عده زیادی از آنها معتقدند كه از معنایی اشتقاق پیدا نكرده است و اسم «الله» فقط به خداوند سبحان اختصاص دارد، و همانند اسم علم در مورد غیر خداوند می باشد و هنگامی كه این لفظ به گوش اهل معرفت می رسد، فهم و علم آنها به سراغ معنایی غیر از وجود خدا
قیمت فایل فقط 6,900 تومان
تفسیر سوره آل عمران
«بسم الله الرحمن الرحیم»
اهل تحقیق در اسم «الله» با هم اختلاف دارند كه آیا از معنایی مشتق شده است یا نه؟ عده زیادی از آنها معتقدند كه از معنایی اشتقاق پیدا نكرده است و اسم «الله» فقط به خداوند سبحان اختصاص دارد، و همانند اسم علم در مورد غیر خداوند می باشد و هنگامی كه این لفظ به گوش اهل معرفت می رسد، فهم و علم آنها به سراغ معنایی غیر از وجود خداوند سبحان نمی رود. و حق این كلمه آن است كه همراه با شهود قلبی باشد، لذا انسان هنگامی كه با زبانش «الله» گفت و یا با گوش خود آن را شنید، با قلبش هم شهادت به «الله» بدهد.
و همچنان كه این كلمه به معنایی جز «الله» دلالت نمی كند، مشهود گوینده آن نیز نباید جز «الله» باشد، پس با زبانش «الله» بگوید و با دلش به «الله» علم پیدا نماید و با قلب خود «الله» را بشناسد و با روح خود «الله» را دوست بدارد و با باطنش «الله» را ببیند و با ظاهر خود در پیشگاه خداوند تملق نماید و با سر خویش، به حقیقت «الله» برسد و احوال خود را برای «الله» و در راه او صرف نماید به گونه ای كه در اعمالش، نصیب و بهره ای جز برای خدا نباشد و هنگامی كه در نزدیكی حالتی قرار گرفت كه محو در «الله»، برای او و به وسیله او شد، خداوند سبحان، با رحمت خویش، جبران نقایص او نموده و با گفتن «الرحمن الرحیم» موجب می گردد كه جلوی تلف شدن آنها گرفته شده و باقی بمانند و قلبهایشان پاكیزه گردد، لذا لطف و مهربانی، سنتی از جانب خداوند سبحان است تا اولیاء او به طور كلی فانی نشده و از بین نروند.
آیه 1 و2: الم* الله لا اله الا هو الحی القیوم
با گفتن «الف» اشاره به این نمود كه در همه حالات، تو را كفایت می كند، زیرا تو در اسارت غفلت بوده و صلاح و رشد خود را نمی توانی پیدا نمایی و او نقایص تو را برطرف كرده و یاری او تو را كفایت می نماید، پس بدون درخواست تو- بلكه بدون اینكه از حالت خبر داشته باشی- تو را كفایت می نماید، بدون اینكه بفهمی و به تو عطا می نماید، بدون اینكه درخواست نمایی.
«لام»، اشاره به لطف او به توست در نهان سر و درون تا جایی كه محل منت را بر تو آشكار نمی نماید، مكانی كه تو را در آنجا تثبیت و پابرجا نموده است. و «میم» اشاره به موافقت جریان تقدیر الهی با متعلقات خواسته ؟؟ اولیاء الهی است، لذا در دنیا چیزی حركت نمیكند و ذره ای ظاهر نمی شود، مگر اینكه مورد رضایت آنهاست، تا جایی كه اگر فردی در مورد سخن خداوند یعنی «كل یوم هو فی شأن[1]» بگوید: مقصود از شأن در این آیه، محقق كردن مراد و مقصود اولیاء الهی است، سخنی دور از حقیقت بیان نكرده است.
و گفته می شود: از قلبت- با شنیدن این حروف مقطعه كه برخلاف عادت مردم در محاوره و گفتگوست- كه قلب از موهومات و معلومات خالی شد و سر و باطن از امور عادی و معهود پاك شد، این اسم یعنی «الله» بر قلب مقدس از هر بیگانه و باطن پاك شده از هر كیفیتی، وارد می گردد، پس فرمود: «الم الله لا اله الا هو الحی القیوم» او، كسی است كه كار لهو نمی كند تا شما را از یاد ببرد و كار سهو نمی نماید تا از انجام كارهایش جا بماند، لذا او در همه احوال، مراقب سر و باطن شماست، اگر در خلوت باشید، مراقب شماست و اگر در میان مردم هم باشید، باز مراقب شماست و به طور خلاصه- در هر حالتی كه باشید- او علاقمند به شماست.
(قسمتی از) آیه3: نز علیك الكتاب بالحق
ای محمد (ص) تو نمی دانی كه كتاب چیست و قصه دوستان را نمی دانی، اما خداوند از روز ازل تو را اختیار نمود و به تو امری را القا كرد كه منشأش عجیب، برهانش آشكار و محل و مكانش عزیز است.
(ادامه) آیه3: مصدقاً لما بین یدیه
یعنی آنچه را كه به تو وعده داده، در كتاب، بر زبان انبیاء (ع) محقق نموده است.
(ادامه) آیه 3 و (قسمتی از) آیه4: و انزل التوراه و الانجیل* من قبل هدیً للناس و انزل الفرقان
یعنی ما هر چند كه قبل از تو كتابهایمان را بر پیامبران نازل كردیم، اما در هیچ كتابی، از نام و یاد تو خالی نگذاشتیم، سراینده آنها (عرفا) گفته است:
و در نزد من برای دوستانی كه غایب هستند
ورق هایی است كه عنوان آن، ذكر و یاد توست
و همچنان كه به واسطه تو، نور انبیاء را كامل و تمام كردیم، با یاد تو، همه آنچه را كه از ذكرها نازل كرده بودیم، زینت دادیم.
(ادامه) آیه4: ان الذین كفروا بآیات الله لهم عذاب شدید و الله عزیز ذوانتقام
و او در نهایت حجاب است، اما آنها درك نمی كنند و خداوند بر اولیایش عزیز بوده و از دشمنانش، انتقام گیرنده است، عزیزی است كه هر فردی او را می خواهد، اما- در بیشتر وقت ها- كسی او را نمی یابد.
آیه5: ان الله لایخفی علیه شیئ فی الارض و لا فی السماء
بنده هیچ نفسی نمی كشد مگر اینكه خداوند سبحان و متعال، آن را محاسبه می نماید و در آسمان و زمین هیچ ذره ای حاصل نمی گردد مگر اینكه خداوند سبحان، ایجاد كننده و خالق آن است و هیچ كس، به صفتی متصف نمی گردد مگر اینكه او متولی آن است.
مطالب فوق برای عموم مردم بود، اما برای خواص: هیچ كس حاجتی را به سوی او نمی برد مگر اینكه او برآورده كننده آن است و هیچ فردی در سیر نزولی به او رجوع نمی كند، مگر اینكه او آن را كفایت می كند.
(قسمتی از) آیه 6: هو الذی یصوركم فی الارحام كیف یشاء
این مسئله در موردی است كه از جهت خلقت زایل نشده باشد، و او كسی است كه از روز ازل، حالات شما را هر طور كه خواسته، مقدر نموده است و این مورد، در جایی است كه از جهت قضا و قسمت، زایل نگردیده است.
(ادامه) آیه6: لا اله الا هو العزیز الحكیم
حكم او به دنبالش نقص نمی آید و مقدرات او در معارضه با اهمال و ترك قرار نمی گیرد.
آیه7: هو الذی انزل علیك الكتاب منه آیات محكمات هن ام الكتاب و اخر متشابهات فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ماتشابه منه ابتغاء الفتنه و ابتغاء تأویله و ما یعلم تأویله الا الله و الراسخون فی اللم یقولون آمنا به كل من عند ربنا و ما یذكر الا اولو الالباب.
خطاب به آنان را به دو نوع انجام داد، یك بخش كه ظاهر بوده و تنزیلش واضح است و بخشی دیگر برای محفوظ نگهداشتن اسرار از فاش شدن آن برای بیگانگان است. روش علماء، یافتن معنای آیات بر طبق اصول و مبانی آن است، آنچه را كه وفق آن باشد، قابل قبول و چیزی كه فكر و اندیشه در آن راهی ندارد به عالم غیب واگذار می كنند.
و راه اهل اشاره و فهم، شنیدن با حضور قلب است، لذا آنچه كه از روشنایی های تعاریف به فهم های آنها خطور می كند، اشارات كشف را بر آن بنا می كنند.
اگر از آنها خواسته شد كه به ستر و پوشش و طی كردن سر و باطن ادامه دهند، از حرف زدن پرهیز می كنند، و اگر به آنها دستور داده شد كه اظهار نموده و منتشر كنند، حق را بیان نموده و چیزهایی را كه در عالم غیب دیده اند، بیان می كنند، اما كسانی كه مؤید به نور بصیرت هستند، با شعاع خورشید فهم، روشن می گردند و اما افرادی كه لباس شك پوشیدهاند و از لطایف حقیقت محروم شده اند، احوال آنها تقسیم گردیده و ظن و گمان به سوی آنها حمله ور می شود و در وادی شك و تردید رها می گردند و جز به جهل و شك آنها چیز دیگری اضافه نمی شود.
سخن خداوند كه فرمود: «و ما یعلم تأویله الا الله» یعنی و كسی كه علم خود را از خدا بداند، ایمانش بدون احتمال وجود ذهن هایی است كه تأویل را جایز بداند بلكه بالاتر از این، بدون اینكه تصریح به ظهور این امر نماید. اما افرادی كه صاحب عقل های روشن می باشند، به جهت ظهور دلایل و احكامی كه تحصیل كرده اند، متذكر این مسئله هستند.
آیه8: ربنا لاتزع قلوبنا بعد اذهدیتنا وهب لنا من لدنك رحمه انك انت الوهاب
به قربشان اضافه نگردید مگر اینكه ادبشان افزون شد و پناه بردن به دوری از اسباب مادی و دنیوی، قوی ترین وسیله برای رعایت ادب است.
آیه9: ربنا انك جامع الناس لیوم لاریب فیه ان الله لایخلف المیعاد
امروز، دوستان را بر سفره قرب جمع نمود و فردا (روز قیامت) همه را در محل دادن پاداش و كیفر جمع می كنند، امروز باطن ها را برای كشف جلال و جمال جمع می كند و فردا (روز قیامت) بدنها و ظواهر را برای دیدن حالات و سختی آنچه كه از آن احوال خبر داده، جمع خواهد نمود.
آیه10: ان الذین كفروا لن تغنی عنهم اموالهم و اولادهم من الله شیئاً و اولئك هم وقود النار
نه فدیه ای به حال آنها سودی دارد و نه ثروت می تواند عذاب را از آنها دفع نماید و نه مالی از آنها قبول می گردد و نه حجابی از آنها مرتفع می شود و نه حرفی از آنها شنیده می شود، به وسیله آنها آتش جهنم شعله ور می گردد و طرد نمودن دردناك و دوری و آتش داغ برای آنان است.
آیه11: كدأب آل فرعون و الذین من قبلهم كذبوا بآتنا فاخذهم الله بذنوبهم و الله شدید العقاب
بر اساس سنت بر تجاوز اصرار ورزیدند و ما هم بر طبق سنت خویش بر انتقام از آنها ادامه دادیم، و نه به خاطر اصرار قلع و قمع گردیدند و نه در بخشش طمع ورزیدند، و به خدا قسم كه آنها كسانی بودند كه بر انجام كارهای خود احساس ندامت كرده و حسرت خوردند، اما موقعی كه در را بسته یافتند و دیگر پشیمانی آنها قابل قبول نبود.
آیه12: قل للذین كفروا ستغلبون و تحشرون الی جهنم و بئس المهاد
خداوند به آنها خبر داد كه در آن دنیا، سخن گفتن حق را با خود از دست می دهند و در این دنیا هم لذتی از زندگی نمی برند و آنان كسانی هستند كه اگر در آخرت از شدت كیفر دیدن، آتش آنها را در بر بگیرد، برایشان سنگین تر است از اینكه در دنیا از خداوند در غیبت به سر برده و دچار حالت تفرقه شوند، اما آنها چشم بصیرت نداشتند و عذاب دردناك را حس نكردند.
آیه13: قد كان لكم فی فئتین التقتافئه تقاتل فی السبیل الله و اخری كافره یرونهم مثلیهم رأی العین و الله یؤید بنصره من یشاء ان فی ذلك لعبره لاولی الابصار
اگر خداوند انجام كاری را اراده نماید، جمعیت زیادی را در چشم گروهی كم جلوه داده و جمعیت كمی را در چشم گروهی دیگر، زیاد جلوه می دهد و موقعی كه چشم بصیرت افرادی را بپوشاند، چشم تیزبین ظاهری به حال آنها سودی نخواهد داشت و هنگامی كه چشم باطن عده ای را باز نماید، مسدود كردن چشم ظاهری به حال آنها ضرری نخواهد زد.
آیه 14: زین للناس حب الشهوات من الناس و البنین و القناطیر المتقنطره من الذهب و القضه و الحین المسمومه و الانعام و الحرث ذلك متاع الحیاه الدنیا و الله عنده حسن المآب
برخی از مصداق های شهوت و خواسته را بیان نمود، در حالی كه مصداق های دیگر نیز در همین معنا و راستا می باشند و فی الجمله، چیزهایی كه انسان را از شهود حق در حجاب نگه می دارد، در این آیه بیان شده است.
و سخت ترین مانع در این راه، شهوت خفی است و انجام عبادات به گونه ای كه خود شخص از آن لذت ببرد، در نزد عرفا، از جمله موارد شهوت خفی شمرده می شود. از جمله مقاطع مشكل این راه، توقف كردن به آن چیزی از مراتب رب است كه نصیب فرد میگردد، مثل اینكه خداوند در حالی كه با تو نجوا می كند، به تو نزدیك می شود، و او با هر لطفی، تو را تصفیه می نماید و در ذیل آن نیرنگ های مخفی وجود دارد. و شخصی كه به سعادت برسد، شاهد جلال و جمال او خواهد بود در حالت ثابت شدن دراحوالات لطیفش به وسیله او، و آنچه كه از فضل و اقبال خداوند به او اختصاص می دهد.
آیه 15: قل أ انبئكم بخیر من ذكلكم للذین اتقوا عند ربهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و ازواج مطهره و رضوان من الله و الله بصیر بالعباد
خداوند در این آیه، فضیلت و برتری اهل تقوا را بر صاحبان امور دنیوی بیان كرده و فرموده: گروه دوم، تبعیت از آرزوها و هواهای نفسانی كردند و گروه اول دارای درجات عالی هستند و خداوند به بندگانش آگاه است، هر گروهی را به مقصدش و هر دسته ای را به آنچه كه نسبت به آن شایستگی دارد، می رساند.
آیه16: الذین یقولون ربنا اننا آمنا فاغفرلنا ذنوبنا وقنا عذاب النار
یعنی به طور كلی به سوی ما منقطع می گردند و با یاد رنج ها و مصیبت ها، در پیشگاه ما به تضرع و زاری می پردازند، اینها از سوی ما به قرب و درجات خاص و بلندمرتبه و قسمتهایی كه مورد رضایت باشد، خواهند رسید.
آیه17: الصابرین و الصادیقن و القانتین المنفقین و المستغفرین بالاسحار
صبر به معنای حبس كردن نفس است و دارای سه مرتبه می باشد:
1- صبر بر آنچه كه به بنده دستور داده شده است، 2- صبر از آنچه كه از آن نهی شده است و 3- صبر به معنای ایستان تحت جریان حكم الهی بر طبق آنچه كه او اراده می كند، یا در از دست دادن محبوب یا هجوم آنچه كه بنده توانایی مقابله با آن را ندارد.
حال اگر بنده، از این صفت ترقی كرد- بدین معنی كه مشقت یا راحتی به او نرسید- این مرتبه، رضا نامیده می شود، نه. و گفته می شود: اینها كسانی هستند كه بر امر خداوند صابر بوده و بر آنچه كه با خداوند پیمان بسته اند صادقند. و آنها اطاعت كننده و تواضع كننده هستند با جانهایشان، از طریق استقامت كردن در راه محبت الهی و آنها، استغفار كننده اند از همه آنچه كه انجام داده اند، چرا كه در راه خدا، خود را مقصر می دانند.
و گفته می شود: با قلبهایشان صابر، و با روحشان صادق، و با نفس هایشان متواضع و با زبانشان استغفار كننده اند.
و گفته می شود: بر صدق مقصد و هدف خود صابر، در عهدها صادق و با حفظ حدود، اطاعت كننده و بر اعمال و احوال خود هنگام استیلای سلطنت توحید، استغفار كننده میباشند.
و گفته می شود: «صابرین»، افرادی هستند كه بر طلب و خواسته خود صبر كرده اند و از صحنه فرار نكرده و از خستگی خشمگین نشده و از هر راحت و خواسته ای هجرت نمودند. و بر مصیبت ها صبر كردند و شكایت كردن را كنار گذاشتند تا به مولای خود رسیدند و چیزی از موانع دنیا و آخرت نتوانست راه آنها را به مقصد مصدود نماید.
و «صادقین»، افرادی هستند كه در طلب خود صداقت داشتند و قصد آن را نمودند و از خود صداقت نشان دادند تا وارد گردند و باز هم صداقت به خرج دادند تا دیدند و باز هم صداقت نشان دادند تا یافتند و باز هم صداقت از خود نشان دادند تا اینكه دیگر خود را ندیدند، لذا ترتیب آن عبارت است از قصد، ورود، شهود، وجود و خمود.
و «قانتین» كسانی هستند كه ملازم درگاه الهی گردیدند و بر خوردن اندوه و ناراحتی متداومت نمودند، و چیزهای دوست داشتنی را ترك نموده و صحبت و همراهی را كنار گذاشتند تا به قرب الهی رسیدند.
و «منفقین» اشخاصی هستند كه ابتدا از حیث عمل با نفس خویش بخشش نمودند، آنگاه در حد توان خود از اموالشان بخشیدند و سپس با قلب های خود به وسیله درستی حالشان بخشش كردند و در نهایت، با ترك گفتن همه حظ و بهره های دنیوی و اخروی بخشیدند تا در قرب و وصل الهی مستهلك شوند، به خاطر اموری كه آنها را به استیصال و بیچارگی كشاند و آنها را از بیخ و بن ریشه كن نمود.
و «مستغفرین» (استغفار كنندگان) از همه اینها، هنگامی كه موقع سحر یعنی ظاهر شدن روشنایی به حالت صحو بازگشتند و آن، فجر و طلوع قلبهاست كه با وجود آن، فجر دیگری در اقطار زمین ظاهر نخواهد شد.
(قسمتی از) آیه18: شهد الله انه لااله اله هو
یعنی خدا می داند و خبر می دهد و حكم می كند كه خدایی جز او نیست، و این شهادت حق برای حق است كه او حق می باشد، و اول كسی كه شهادت به الله داد، خود او بود، و او در روز ازل با قول و كلام و خطاب خود به این امر شهادت داد و از وجود یگانه و بی نیاز بودن و كمك پایدار و ذات دایم و جلال سرمدی و جمال ابدی خویش خبر داد و فرمود: «شهد الله» سپس در ابدیتش، خداوند شهادت می دهد یعنی برهان ها را بیان كرده و دلایل یقین را ثابت نمود و آیات و نشانه ها را روشن كرد و دلایل و برهان ها را واضح نمود. لذا هر جزئی از هر آن چه خلق كرده و آفریده و از عدم ظاهر نموده و برهر چه از صفات ذاتیه حاصل كرده، از موجودات عینی، و آثاری كه در وجود آنها مضمحل نموده و وجودهایی كه قابلیت ملاقات با حق را دارند و صفت هایی كه در آنها به وجود می آید- او روشن كننده وجود خود و واضح كننده ربوبیت خویش است و بر قدمت خود، شاهد بوده و برای عقول خبر داده كه واحد عزیز و ماجد بوده و به بزرگی قدر خود و كمال عزت خویش شهادت داده، زمانی كه انكار و كوشش خلقی نبود و عرفانی برای مخلوقی وجود نداشت و عقل و وفاق و كفر و حدثان و غیر و الحاد و شرك و فهم و فكر و آسمان و فضاء و ظلمت و روشنایی نبود و راهی برای پیوستن زوجها (شیء و ضد آن) وجود نداشت و فضل و بخششی به خاطر اختلاف آفت ها نبود.
(ادامه) آیه 18: و الملائكه
شهادت خویش به وحدانیتش را با شهادت فرشتگان تأیید ننمود بلكه آنها را مؤید و سعادتمند نمود موقعی كه به آنها توفیق داد و راهنمایی كرد تا به او شهادت دهند، و آنها را به شناخت وحدانیت خود ارشاد نمود.
(ادامه) آیه18: و اولوا العم قائماً بالقسط لا اله الا هو العزیز الحكیم
و صاحبان علم، همان اولیاء بنی آدم هستند، زیرا بزرگی قدرت او را درك كردند و صفت عزت او را فهمیدند و خداوند هم آنها را گرامی داشت به گونه ای كه شهادت خود را با شهادت آنان همراه ساخت، و آنها هم از روی شهود عینی و واقعی شهادت دادند، نه از روی ظن و گمان، اگر آنها- امروز در این دنیا- خداوند را از روی ضرورت و به صورت حسی درك نكرده بودند، از روی ظن و حدس به او اعتقاد پیدا نمی كردند، خداوند خود را به آنها شناساند و آنها هم او را شناختند، و خداوند آنها را شاهد بر خود قرار داد و به همین جهت، آنها شهادت دادند و اگر خداوند به آنها نفرموده بود كه چه كسی است، آنها نمیتوانستند بفهمند كه خداوند كیست.
و اما علماء با روشنی عقل های خود شهادت می دهند و موحدان بعد از خمودشان شهادت می دهند، همچنان كه گفته شده:
افرادی كه با قهر الهی مستهلك شده اند، به تحقیق كه مردند
و بعد از فنا شدنشان، در مورد توحید به سخن در آمدند
و لذا كسی كه آنها را به جریان درمی آورد، غیر آنان را برای خودشان آشكار نمی نماید، و آن فردی كه قیام كننده از طرف آنها می باشد به آن وضعیتی كه در آن قرار دارند، غیر خود آنهاست، آنها وجود داشتند، اما وی آنها را آشكار نمود، سراینده آنها (عرفا) گفته است:
نامه من به سوی شما، یك شب بعد از مرگ من آمد
و من نمی دانستم كه بعد از مرگم می توانم بنویسم
و صاحبان علم دارای سلسله مراتب می باشند: 1- دانشمندی كه صفتش، وفاق و رهبانیت است، 2- عالمی كه وصفش فناء و ربانیت می باشد، 3- صاحب علمی كه احكام حلال و حرام الهی را می شناسد، 4- عالمی كه اخبار و سنت ها و آثار خداوند را می داند، 5- دانشمندی كه علم به كتاب الهی و تفسیر و تأویل و محكم و تنزیل آن را دارد، 6- صاحب علمی كه صفات و ویژگی های الهی را می داند و دلایل و برهان های الهی و وحدانیت او را سخنان خود تقویت می نمایند، 7- عالمی كه مورد لطف الهی قرار می گیرد تا اینكه خداوند او را در محضر خویش حاصر می كند، سپس او را به حالت مكاشفه می رساند و آنگاه مورد قهر الهی قرار می گیرد، و در نتیجه اسم او باقی و وجودش محو می گردد و حكم الهی وارد شوند و كوبنده و بنده محو و نابود شونده است، سراینده آنها (عرفا) گفته است:
فرزندان حق، صبح كردند در حالی كه خالص برای خدا بودند
و ویژگی های خلق در آنها پنهان بود
و اشاره این آیه چیزی جز فانی شدن آنها از احساسشان و هنگام علمشان به نفسهایشان نمیباشد، اما اعمال و وجودشان، مخلوق خداوند است، و آنچه از حالات وجودیشان فهمیده می شود، قبلاً در حكم ازلی الهی وجود داشته است و ذات حق تعالی، وصف به حدوث نمی شود و صفات ذات او نه اتصال به غیر را می پذیرد و نه از ذات وی منفصل میگردد، حق تعالی از هر ضد و مثل و مانند، وصل و فصل، جمع و فرق، عین و خلق، ملك و فلك، رسم و اثر، عبد و بشر، خورشید و ماه، و شبكه و گرد و غبار، منزه و پیراسته است.
(قسمتی از) آیه19: ان الذین عند الله الاسلام
دینی كه از ان راضی است و به صاحب آن حكم نموده كه بر اساس آن جز اراده و آن را بلند مرتبه می گرداند و با فضل و بخشش با آن برخورد می نماید، دین اسلام است.
و اسلام به معنی اخلاص و تسلیم شدن است، و غیر از آن، مردود بوده و راه نجات بر دارنده آن بسته است.
(ادامه) آیه 19: و ما اختلف الذین اوتوالكتاب الا من بعد ما جاءهم العلم بغیاً بینهم و من یكفر بآیات الله فان الله سریع الحساب
علم به سوی آنها آمد كه برایشان حجت بود، نه معرفتی كه همراه با بیان و استدلال باشد، و آنها بر انكار خویش اصرار نمودند، زیرا از محل شهود، در حجاب قرار گرفتند.
آیه20: فان حاجوك فقل اسلمت وجهی لله و من اتبعن و قل للذین اوتوالكتاب و الامیین أاسلمتم فان اسلموا قد اهتدوا و ان تولوا فانما علیك البلاغ و الله بصیر بالعباد
با چشم باطن آنها را مطالعه كن تا حال تو در دیدن اختلافات آنها با یكدیگر، متفرق نگردد، چرا كه اگر كسی موجودات را با چشم قدرت الهی بنگرد، متوجه می گردد كه ایجاد كننده همه- علیرغم آنچه كه به هر یك از آنها اختصاص یافته است- یكی است.
در مقابل صدای بلند، با صدای بلند آنها را بخوان، و شاهد تصرفات ما نسبت به آنها از طریق درون باش و زبان خویش را با نصیحت آنان مشغول كن و قلب خود را از سخن آنان خالی نما و باطن خویش را از دیدن آنها جدا كن، چرا كه از امور آنها چیزی را جز ابلاغ وحی به تو تكلیف نكردیم، و ما اجرا كننده امور و ایجاد كننده آنها هستیم.
آیه 21: ان الذین یكفرون بآیات الله و یتقلون النبیین بغیر حق و یقتلون الذین یأمرون بالقسط من الناس فبشرهم بعذاب الیم
همانا به افرادی كه دچار خذلان و حرمان نمودیم، خبر ده كه اعراض ما از آنها ابدی است و حكم سابق و ازلی ما به منتقل شدن آنها از بهشت به جهنم و از خذلان و حرمان به عقوبت و آتش تعلق گرفته است.
آیه22: اولئك الذین حبطت اعمالهم فی الدنیا و الآخره و ما لهم من ناصرین
آنان، كسانی هستند كه- امروز، در این دنیا، توفیق اعمال خوب را ندارند و فردا (روز قیامت) هم به آرزوهایشان نخواهند رسید و این بدان جهت است كه آنان در هر دو دنیا، یاری ما را از دست داده اند و عزت و قدرت ما را مشاهده ننمودند.
آیه 23: الم تر الی الذین اوتوا نصیباً من الكتاب یدعون الی كتاب الله لیحكم بینهم ثم یتولی فیق منهم و هم معرضون
تو را امتحان كردیم به دعوت افرادی كه در علم ازلی ما ثبت شده كه آنها دعوت را اجابت نمی كنند، و لذا بر آنچه در مورد آنها به تو امر كردیم، صبر نما و من بدی حال آنان را میدانم، به درستی كه آنها از اجابت دعوت تو روی گردان هستند، زیرا آنها حسن تجلی را از طریق اراده ازلی ما از دست دادند.
آیه24: ذلك بانهم قالوا لن تمسنا النار الا ایاماً معدودات و عزهم فی دینهم ما كانوا یفترون
در دنیا آنها را به سنت استدراج عقوبت نمودیم به گونه ای كه برای خودشان، حكم به نجات و تخفیف عذاب نمودند و به زودی خواهند دانست كه بلایی بر آنها مضاعف گردیده و آنان گمان می كردند كه جایگاهی دارند، بدانید كه آنها دروغگو هستند. خطاكاران، حكم اشتباهی را تصور می كردند.
آیه 25: فكیف اذا جمعناهم لیوم لاریب فیه و وفیت كل نفس ما كسبت و هم لایظلمون
این آیه، سخن تعجب آمیز است نسبت به آنچه به آن خبر داده است از بزرگی امر و بلندای شأن و مرتبه هنگام بهت عقول آنان و وحشت باطنهایشان و عدم برآورده شدن دعاهایشان و كنده شدن قلوب آنها از جایگاهشان و حالت احتضار آنان، سپس آنچه كه از حساب و عتاب، و عذاب و عقوبت، و عدم احترام و اجابت دعوت، و آنچه در این راستاست به آنها خواهد رسید.
و قیامت كفار، روز محشر، و قیامت دوستان هنگام وقت[2] است و شرح این مسئله، تفسیر طولانی می طلبد.
(قسمتی از) آیه26: قل اللهم مالك الملك
«اللهم» معنایش یا الله است و میم آخر آن، بدل از حرف نداء یعنی یا می باشد. در این آیه، خداوند چگونگی ثنا گفتن بر حق را تعلیم داده است یعنی توصیف كن مرا به آنچه كه از بزرگی قدر و اندازه، مستحق آن هستم، پس بگو: ای صاحب ملك و پادشاهی، تو شریك و كمك كننده و پشتیبان و همتایی نداری و كسی در ذات، همتای تو نیست و در ملك و پادشاهی تو كسی بهره و سهمی ندارد و در خلق كردن، شخصی معارض تو نیست.
(ادامه) آیه26: تؤتی الملك من تشاء و تنزع الملك ممن تشاء
تا بدانیم كه ملك و پادشاهی برای اوست و پادشاه از جنس مخلوقات، در مقابل او تواضع می كند، و فردی كه پادشاهی از او گرفته شده، از كسانی است كه بر خداوند تكبر ورزیده، بنابراین زیبایی خلق در تواضع آنها برای حق و عزتشان در محو شدن آنان در او، و بقای آنها در فنا شدنشان در اوست.
(ادامه) آیه26: و تعز من تشاء
یعنی با عزت ذاتی، هر كس را بخواهد عزت می بخشد.
(ادامه) آیه26: و تذل من تشاء
یعنی با خذلان و خواری اش، هر كس را بخواهد ذلیل می نماید.
و هر كس را كه بخواهد عزیز می كند بدین گونه كه او را هدایت می كند تا شاهد خداوند بوده و او را یكتا بداند و هر كس را كه بخواهد ذلیل می كند بدین صورت كه خداوند را انكار كرده و او را از دست بدهد. با یمن اقبال خود به هر شخصی كه بخواهد عزت میبخشد، و با ترس اعراض و دوری از خود، هر فردی را كه بخواهد ذلیل می نماید. با انس به خود هر كسی را كه بخواهد عزیز می نماید و با وحشت و ترس از خود، هر شخصی را كه بخواهد ذلیل می كند. با مشغول كردن به خود، افرادی را كه بخواهد عزیز، و با منصرف كردن افراد از خود، آنهایی را كه بخواهد، ذلیل می نماید. به وسیله ساقط كردن احكام نفس از افراد، هر شخصی را كه بخواهد عزیز و با غالب نمودن پستی نفس، هر فردی را كه بخواهد، ذلیل می كند. با طوالع[3] انس، هر كس را بخواهد عزیز و با حوادث ناگوار و كوبنده نفس، هر فردی را كه بخواهد ذیل می نماید. با بسط[4] خود، هر فردی را كه بخواهد عزیز و با قبض[5] خویش، هر شخصی را كه بخواهد، ذلیل می كند.
با بستن كمربند خدمت، به هر كس بخواهد، ملك و پادشاهی می دهد، و با دور كردن از سفره عبادت، ملك و پادشاهی را از هر شخصی كه بخواهد، می گیرد. با مختص كردن سر خود به شخص، به هر فردی كه بخواهد پادشاهی می بخشد و با دلبسته كردن قلب اشخاص به مخلوقات، پادشاهی را از هر كس كه بخواهد می گیرد. به وسیله ؟؟ افراد به اراده خود، به هر كس كه بخواهد عزت، با بازگرداندن اشخاص به آن مرحله ای كه اهل عادت در آن قرار دارند، به هر فردی كه بخواهد، ذلت و خواری می بخشد.
جهت دریافت فایل تفسیر سوره آل عمران لطفا آن را خریداری نمایید
قیمت فایل فقط 6,900 تومان
برچسب ها : تفسیر سوره آل عمران , سوره آل عمران , تفسیر سوره , معارف , الهیات , دانلود تفسیر سوره آل عمران , پروژه دانشجویی , دانلود پژوهش , دانلود تحقیق , دانلود پروژه
لذت درآمدزایی ساعتی ۳۵٫۰۰۰ تومان در منزل
فقط با ۵ ساعت کار در روز درآمد روزانه ۱۷۵٫۰۰۰ تومانی