امروز: یکشنبه 27 آبان 1403
دسته بندی محصولات
بخش همکاران
لینک دوستان
بلوک کد اختصاصی

آمارگیر وبلاگ

پر فروش ترين محصولات

زندگی پس از مرگ

زندگی پس از مرگ دسته: معارف اسلامی
بازدید: 91 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 43 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 49

حالت روح روح پس از مفارقت از بدن جسمانی و عنصری ، كاملا به بدن برزخی و قالب مثالی تعلق میگیرد تفضیل مطلب این كه سنت الهی چنین است كه در جهان خلقت ، بین مراتب لطیف و ثقیل ، حد وسطی قرار داده شده است این موجود وسطی ، نه از نظر لطافت و نازكی مثل مرتبه اول است و نه در سنگینی و كثافت چون مرتبه آخر یك رو به بالا دارد و رویی به پایین و آن دو مرحله

قیمت فایل فقط 3,900 تومان

خرید

 زندگی پس از مرگ

فهرست مطالب

عنوان

صفحه

حالت روح...................................................................................................................

موفق سؤال و جواب..................................................................................................

مرحله پس از سؤال فرشته ها...................................................................................

اشكال و حل...............................................................................................................

نفخه صور..................................................................................................................

وای بر حال جهنمی ها...............................................................................................

موفق میزان سنجش اعمال.........................................................................................

موقف حساب..............................................................................................................

موقف نامه های عمل..................................................................................................

موقف صراط..............................................................................................................

نكاتی پیرامون عالم بهشت و دوزخ............................................................................

مرحله ظاهر شدن باطنها............................................................................................

حالت روح

روح پس از مفارقت از بدن جسمانی و عنصری ، كاملا" به بدن برزخی و قالب مثالی تعلق میگیرد . تفضیل مطلب این كه سنت الهی چنین است كه در جهان خلقت ، بین مراتب لطیف و ثقیل ، حد وسطی قرار داده شده است . این موجود وسطی ، نه از نظر لطافت و نازكی مثل مرتبه اول است و نه در سنگینی و كثافت چون مرتبه آخر . یك رو به بالا دارد و رویی به پایین و آن دو مرحله را به هم مرتبط می سازد . این مقطع وسط را (( برزخ )) می گویند .

جهت روشن شدن موضوع به ذكر دو مثال می پردازیم :

هر درختی را كه مشاهده می كنیم یك مرتبه از مرحله دانه به مرحله درخت بودن نرسیده است . اول ، حبه را می كارند ، رشد می كند و درخت می شود ، شاخ و برگ و گل می دهد و سپس از آن گل ، میوه پدید می آید . بین مرحله حبه و میوه وجود درخت ، فاصله است . لذا می توانیم درخت را برزخ این دو مرحله بدانیم .

مثال دوم : همه كواكب و ستارگان درخشان بالای سر ما دارای نور و شعاع اند . چه خورشید و چه دیگر ستارگان ، این حالت را دارند اما بین زمین و این كرات رابطه مستقیم برقرار نیست . اگر بخواهد علوی با سفلی مرتبط شود تا خیر و نفع ستارگان به زمین برسد باید حد وسط و برزخی وجود داشته باشد كه نور و شعاع ستاره ها است . خورشید ، مستقیما" با ما مرتبط نیست بلكه شعاع آن كه برزخ بین او و زمین است بین این دو ارتباط برقرار می سازد . آری عادت الله و دأب و رسوم خدایی بر این است كه به واسطه این برزخ، مراتب را به هم مرتبط می سازد . بر همین قاعده ، عالم كبیر هم ، ارواح و اجساد دارد . ارواح ، همان جانهای بزرگ و كلی اند . اجسام نیز كره خاك و كوه ها و معادن و دریاها می باشند . بین ارواح كلیه و اجسام عنصری ، فاصله و دوری بسیاری هست . قاعده‌  عقلی و صنع و حكمت الهی اقتضا دارد كه یك عالم متوسطی بین جهان ارواح و موجودات نشئه روحانی و عالم جسمانیت ایجاد شود كه نه در لطافت و نازكی مثل ارواح است و نه در ثقل و سنگینی مثل مادیات می باشد . یك رو به عالم ارواح دارد و جهتی به جهان مادی . این مرحله برزخ كل و مثال اكبر است چنانچه از برای هر چیزی در عالم مثال ، صورتی در عالم مادی وجود دارد . یعنی هر چه این عالم دارد یك معنا و صورتی از آن در جهان اعلی هست ولی پاكیزه تر و لطیف تر . اما فرق آن دو این است كه جسم مادی فنا می شود اما موجود برزخی مثالی باقی است . مثلا" در عالم مادی، جوانی می رود و پیری می آید اما وجود برزخی فلان درخت اصلا" خشك نمی شود و نبات و سبزه و آب آن نابود نمی گردد بلكه آنها باقی به بقاُء الله هستند اما مواد عنصری و اجسام مادی به علت دنیوی بودن و تعلق به دار فنا و زوال ، از بین می روند .

پس در صقع عالم كبیر هم این مبنا رعایت شده است و موجودات برزخی ، رابط بین روح مطلق و جسم مطلق اند. انسان هم به عنوان موجود عالم هستی همین گونه است یعنی روحی دارد و بدنی . این بدن كثیف و مزبله با روح شریف علوی و عالی مقام و دارای شأن « نفخت فیه من روحی» خیلی فاصله دارد . پس چگونه باید این نفس شریف آسمانی و كبوتر عالم قدس را با بدن عنصری و مادی مرتبط كرد ؟ باید بین روح لطیف انسان و بدن مادی او یك بدن دیگری نیز وجود داشته باشد كه لطیف تر از بدن عنصری باشد و آن بدن برزخی یا قالب مثالی است كه از اول تكون و خلقت با ما هست . الان هم كه حیات داریم روح ما علاقه و تعلق اولیه اش به آن بدن برزخی است و به واسطه او با بدن عنصری مرتبط می شود. اما چرا بدن مثالی و واسطه ای مخفی و پنهان است و آنچه دیدنی می باشد مادی است ؟

علتش آن است كه ما دائما" سرگرم به دنیاییم و اشتغالات مفرط داریم .كثرت مشاغل مادی و سرگرمی های عالم طبیعی ، مانع از این است كه انسان به خود برسد و به حقیقت خویش پی برد اما گاهی كه مشغله و گرفتاری كم می شود آن بدن برزخی نمایان می گردد . مثلا" به هنگام خواب ، چون مقداری از عوالم مادی بركناریم آن بدن نمایان می شود . با آن بدن خواب می بینیم ، می رویم و می آییم ، حرف می زنیم . در غیر خواب نیز اگر قادر شویم روح را از اشتغال به بدن مادی منصرف كنیم و به قول ابن سینا باز هم ممكن است روح به بدن مثالی توجه بیشتری كند و حرف بزند و بعضی چیزها را نیز بیان كند اما عملی شدن این كار عمدتا وقتی است كه بدن طبیعی به كلی از كار بیفتد و روح از آن مفارقت كند لذا باید تعلق آن به بدن مثالی قوی تر بشود زیرا الان هم تعلق وجود دارد ولی تعلقی ضعیف . پس اگر روح ابتدا به بدن مثالی تعلق نداشته باشد بعدا" هم نمی تواند به آن تعلق گیرد . این است كه ائمه اطهار _ علیهم السلام _ فرموده اند : ارواح مومنین و شیعیان ما پس از ارتحال و مفارقت از این عالم ، به بدن  مثالی تعلق می گیرد و سپس در غرفه های بهشتی جای می‌گیرند .

امام صادق (ع) در اصول كافی می فرماید : « ان ارواح المومنین فی حجرات فی الجنه یا كلون طعامها و یشربون من شرابها و یقولون ربنا اقم لنا الساعه و انجزلنا ما وعدتنا و الحق آخرنا باولنا»

یعنی : مومنین و پیروان ما پس از مردن ، روحهایشان با آن بدن مثالی در حجره ها و غرفه های بهشت ، منزل می گیرند ، از غذاهای آن بهشت می خورند و از آبهای آن می نوشند و ضمنا" عرض می كنند كه بارالها این كم است و ما بهشت عالم آخرت و نعیم ابدی و دائمی را می خواهیم . بارالها روز قیامت را به پای دار و مارا به محشر و كبرا وارد كن و آنچه را در دنیا به ما وعده دادی به انجام برسان .

دقت كنید كه این بهشت عالم برزخ است ولی مومنین ، آن بهشت اصلی و اخروی را می خواهند . آنجا  چیزهایی دارد كه اینجا نیست . مثلا" در آخرت ، حوریه است ولی شاید در برزخ نباشند . این است كه می گویند : خدایا ما آن بهشت را می خواهیم . خدایا ! عجالتا" به این جایگاه رسیده ایم اما رفقا و دوستان و عقب مانده های قافله را هم به ما برسان . یعنی به همین جایی كه اكنون هستیم آنان را نیز برسان .

در حدیث دیگری آمده است : وقتی مومنی رحلت می كند روحش به حلقه و محفل مومنین كه در بهشت برزخی اند وارد می شود و آنها از وی می پرسند كه رفقا و دوستان دنیوی ما مثلا" فلان كس ، فلان همسایه ، در چه حالیست ؟ اگر او بگوید كه زنده است ، امیدوار می‌شوند كه ان‌شا‌ءالله به سعادت خواهد رسید و به آنها ملحق خواهد شد و اگر بگوید مدتهاست از دنیا رفته ، افسوس و اندوه می خودند كه آه ! سقوط كرده و بدبخت شده است زیرا اگر خوشبخت و سعادتمند بود در محفل ما وارد می شد . معلوم می شود آن بیچاره به جای بدی رفته است .

موقف سوال و جواب

پس از قبض روح و دفن میت ، نوبت به ملكی به نام (( رومان )) كه لقبش (( فتان القبور )) است می رسد . اولین فرشته ای كه بر انسان فرود می آید اوست . در صحیفه سجادیه مباركه دعایی است راجع به سلام ودرود و تحیت به فرشتگان . زیرا ما باید قبل از مردن با آنها آشنایی داشته باشیم كه بعد از مرگ و انتقال به عالم برزخ ، سرو كار انسان با آنان زیاد خواهد بود . حداقل یك سوره قرآن و حمد قرائت كنید و به ایشان هدیه نمایید . بنده خودم یك سوره برای حضرت عزرائیل این ملك مقرب می خوانم و هدیه بر او می كنم . البته او محتاج نیست بلكه این یك راه دوستی و آشنایی و ایجاد محبت و صمیمیت است چرا كه قبلا" باید پیش بینی كرد و راه آشنایی را هموار نمود زیرا زمان ملاقات با آنها خیلی نزدیك خواهد بود . حضرت سجاد ، چون به این مطلب دانا هستند دعایی انشاد كرده اند دایر به سلام و درود بر ملائكه هستی ، مثل حاملین عرش ، جبرائیل و اسرافیل و عزرائیل و میكائیل ، فرشتگان مدبر بر امور موكلین، ابر و باد و باران و زمین . حضرت بر تمام آنها سلام   می فرستند . در آنجا سلام بر (( رومان فتان القبور )) هم دارند . ملك مقربی كه آزمایش كننده و بازرس قبرهاست . این فرشته ، اولین ملكی است كه در قبر بر انسان وارد می شود . وی وقتی بر مسلمان وارد می گردد خیلی خوش رو و زیبا و نورانی است و به او خطاب می كند كه :  آنچه را از اول تكلیف تا مرگ بر جای آوردی از خوب و بد بنویس . انسان می گوید من وسیله نوشتن ندارم و قلم و كاغذ لازم است . به قدرت الهی و فرمان آن فرشته ، وسایل نگارش مهیا می شود و به توجه و قدرت آن ملك ، اعمال گذشته سالیان عمر انسان به یادش می آید و همه را از صغیر و كبیر خواهد نوشت و چون نگارش پایان یافت آن وقت این صحیفه یا لوح را حلقه كرده و به گردن انسان می اندازند . (( و كل انسان الزمناه و طائره علی عنقه و نخرج له یوم القیامه كتابا" یلقاه منشورا" . ))

این صحیفه ، همچنان پیچیده برگردن وی تا روز رستاخیز می ماند . روز قیامت كه فرا رسید، باز شده و جلو چشم انسان قرار می گیرد . البته این فرشته ، مأمور عذاب نیست و فقط همین كار مذكور را به جا می آورد . پس از خروج این ملك ، دو فرشته دیگر به نامهای (( نكیر)) و((منكر)) یا ((بشیر)) و ((مبشر)) وارد می شوند . نكیر و منكر با قیافه ای قبیح و ترسناك بر بدكاران و گناهكاران نازل می شوند و بشیر و مبشر با چهره ای زیبا و خوش بر مومنین و دارندگان عمل صالح وارد می گردند و انیس و مونس میت می شوند . این دو ملك ، حسب مورد رو به میت كرده و می پرسند : ((من ربك )) خدای تو كیست ؟ كه را می پرستیدی ؟ آیا می تواند بگوید من معرفت الله پیدا نكرده ام ؟ اگر بگوید پروردگار من كسی است كه پدر و مادرم آن را می پرستیدند ، قبول نمی كنند . اگر بگوید خدایی را كه در آسمانهاست می پرستیدم ؛ اشتباه است . زیرا خدا كه تنها در آسمان نیست بلكه در همه جا وجود دارد . باید بگوید : (( خدا و رب من آن خدایی است كه جلالش ، جلیل و مقامش ، منیع است . مجد و عظمت كبریایی اش تمام عالم هستی را فرا گرفته ؛ آن پروردگاری است كه دست فكرو عقل بشر به این آسانی ها به جلال ربوبیتش و عظمت و مجد كبریایی وی نمی رسد .)) آری تا اندازه ای این پاسخ پذیرفته می شود .سئوال دوم : ((من نبیك )) است .

پیامبر تو كه بود؟ راهنمای تو كیست ؟ وای بر كسی كه بگوید راهنمای من فلان فرنگی بود !چون آنها هر چیز را قبول نمی كنند و باید پاسخ درست بگوید. كسی كه راهنمای او فلان كس بوده و به دستورات او عمل كرده و خدا را فراموش نموده و راهنمای خود را گم كرد ، قهرا" بر زبانش نام آن شخص جاری می شود . اما شما بحمدالله و المنه می گویید : ((محمد رسول الله )) اگر چنین گفتید از مرحله ، سالم جسته اید . اما هیهات كه این دو ملك با عظمت ، باعث گمشدن دست و پای انسان می شوند . آگاه باشید كه اینها مباحث قطعی و ضروری دین است و باید از حالا خودتان را برای پاسخ دادن به آن آماده كنید و گرنه بدبخت و نگون سار می شویم . سئوال سوم : (( ماكتابك )) است .

آن نامه و كتاب و دفتری كه دستورالعمل تو بود و بر مبنای آن عمل می كردی چیست ؟ كتاب آسمانی ات كدام است ؟ از چه دستوری تبعیت می كردی ؟ از قوانین و احكام كتاب خدا پیروی می نمودی ؟ یا از قانون عدلیه _ لعنت الله علیه _ یا از قانون اصلاحات ارضی كه مالكیت را از بین می برند و املاك مردم را غصب می كنند و یك كتاب فقه اسلامی یعنی (( مزارعه )) را معطل می كنند ؟ از این قوانین لعنتی پیروی و متابعت می كردی یا از احكام قران و كتاب خدا ؟ وای بر حال آن كسانی كه در مقابل قانون كامل الهی ، قانون وضع كردند این ها جواب خدا را چگونه خواهند داد ؟ اكنون در برابر این دو فرشته بزرگوار چه عذر و بهانه ای خواهند آورد ؟ بدانید كه قانون گذاری تنها از شئون الهی است. حتی پیامبر اكرم (ص) با آن همه علم و عظمت هم نمی تواند برای مردم از خودش قانون وضع كند . آن كسانی كه قانون غیر الهی جعل می كنند و به شئون الهی دست اندازی می نمایند فردای رستاخیز ، بدترین مردم در پیشگاه خدایی خواهند بود و مسلما" دچار عذاب سخت و دردناك اخروی می گردند كه ای وای بر شما ! قانون الهی را ملعبه كردید و آنرا شوخی پنداشتید ؟! اما امثال شما همگی خواهند گفت : (( القرآن كتابی )) دستور من و نظامنامه دین و دنیایم قرآن مبارك بود . این پاسخ خوبی است كه در برابر سوال آن دو ملك مقرب داده می شود . این است كه گفته اند در حیات خود ، دعای عدیله را بخوانید یعنی مشق دین كنید ، عقیده خود را راسخ و محكم سازید و به احكام الهی عمل نمایید تا فردا بتوانید پاسخ درست و مناسب بدهید .

سئوال بعدی درباره ولایت ائمه طاهرین ( ع) است . از این بزرگواران ، یكان یكان سئوال می كنند . باید تمام امامان طاهر را یك به یك نام برد و بازگو كرد . از قبله و كعبه معظمه هم می پرسند . اگر بازماند و زبانش لكنت پیدا كرد و پاسخ موافق و مطلوب نداد می‌گویند: ندانستی ! در این مدت عمر طولانی ، هدایت نشدی ! لذا عمود آتشین را بلند می كنند و چنان بر سرش می كوبند كه قبر مملو از آتش می گردد . بدن نیز با آن حس ضعیف و نیم روحی كه به او تعلق گرفته این تالمات را درك می كند . اما اگر به همه پرسش ها پاسخ درست و مناسب داد روزنه ای از قبر به عالم برزخ باز می شود كه دارای نسیمی ملایم و روح افزا است . بویی خوش و معطر و هوایی لطیف از آن جهان داخل قبر می گردد . آن وقت آن دو فرشته به هنگام خداحافظی و خروج از قبر به وی می گویند : (( نم نوم العروس )) همان گونه كه عروس با شوق و شعف و كمال راحتی و آسایش می خوابد تو نیز تا روز رستاخیز همان گونه بخواب !

مرحله پس از سئوال فرشته ها

پس از سئوالات و رفتن آن دو فرشته ، انسان دارای وضعیت برزخی  می شود یعنی یا در عذاب عالم برزخ واقع می گردد یا در نعمت و رفاهیت و راحتی آن . زیرا طبق احادیث ، راه و روزنه ای از قبر به عالم برزخ برای او باز می گردد كه اگر سعید است رو به عالم برزخ بوده و اگر تباهكار است به دوزخ برزخی متصل می شود كه آتش آن به این زودی ها خاموش شدنی نیست . در حدیث است: ((القبر روضه من ریاض الجنه او حفره من حفراه النیران)) جایگاه قبر ، یا بوستانی از بوستانهای بهشت است یا گودالی از گودالهای دوزخ ! بار خدایا ! به حق مقربان درگاهت ، محمد و آل او _ صلوات الله علیهم اجمعین _ این سفر پر خطر مرگ را بر همه آسان و مبارك فرما !

اشكال و حل :

ممكن است كسی سئوال كند میت كه روح ندارد تا بخواهد جواب دهد . آیا با این دهان و زبان و كلمه حرف می زند یا طور دیگری است ؟ قبلا" هم ذكر شد كه چون روح از بدن مفارقت كند خیلی قوی و نیرومند می شود . ضعف روح و ناتوانی آن در حال حیات بخاطر این است كه ما گرفتار و سرگرم علایق و دلبستگی های این جهان مادی می باشیم . هر كه از اوضاع دنیوی خبر داشته باشد می داند كه این روح تنها ، چقدر گرفتاری و سرگرمی در میانه منزلش دارد تا چه رسد به گرفتاری و ناملایمات خارج از محیط آن . این مسایل ، روح را از قدرت اولیه خارج می كند . لذا وقتی روح از دنیا رحلت كرد علاقه ها و گرفتاریها از بین می رود و زنجیرها از پای او باز می شود. روح ، آسوده و فارغ البال می شود لذا قدرت اولیه خود را دریافته و نیرومند می گردد. قبلا" ذكر شد كه سه چیز همراه روح است : قوه عقلانیه و ادراكات عقلی ؛ قوه خیال ؛ قوه عملیه .

وقتی آدمی از این عالم ، رحلت می كند ، علوم و معارف الهی ، صدها بلكه هزار بار ، بالا می رود . همان قوه عقلیه كه با آن خدا را شناخته ، وحی آسمانی را فهمیده بود و مراتب نبوت و معاد را درك كرده بود با روح ، همراه است و بعد از مرگ ، هزار درجه بالاتر می رود ، اما قوه دوم كه خیال باشد نیز همراه روح است . روح چون مدتهای زیادی در دنیا با بدن محشور بوده است گاهی از اوقات به این فكر می افتد كه من سالیانی طولانی با بدن بودم و چون روح  بسیار قوی است همین كه خیال می كند و به فكر بدن می افتد ، جسد یك حیات و حس مختصری پیدا می كند و این نكته ، سری از رموز حق است . ائمه اطهار _ علیهم السلام _ برای ساده كردن موضوع و این كه قوه شنوندگان آن قدر بالا نبوده تا اسرار غامض را بفهمند ناچار بوده اند مطالب را ساده تر بیان نمایند لذا فرموده اند : روح تا نصف بدن تعلق می گیرد . اما منظور این نیست كه روح مثلا" تا زانو می آید ! بلكه این نوعی رمز و اشاره است و كنایه از این می باشد كه به واسطه توجه روح به جسد ، یك جنبش و حیات ضعیفی در بدن پیدا می شود و آن زمان ، حرف زدن و مكالمه هم صورت می گیرد . اما صحبت كردن وی با این دهان فعلی نیست . این كه مكررا" در قدیم گروهی از مردم نادان و عوام كه اطلاعات علمی ندارند مدعی شده اند ما دهان میت را از آرد پر كردیم و چند روز دیگر رفتیم و در قبر مشاهده كردیم كه دهان وی تكان نخورده و ثابت بوده است چیزی جز نادانی نیست . زیرا از نظر علمی ما سه نوع حرف زدن داریم . 

1- نطق اول: نطقی است كه سر و صدا ندارد اما دارای اثر و نشان می باشد. مثل این كه مسجد ما فریاد می زند كه من را بنا و معمار ساخته و آنها استادان فن و خبره در معماری بوده اند ،هندسه و مهندسی می دانسته اند. این مطالب را ما از بنای مسجد درك می كنیم لذا حرفی بی سر و صدا است و آن را نطق صامت می نامند.

2- قسم دوم: حرف زدن وتكلم معمولی است بدن صورت كه از ریه ، نفس بیرون می آید و به طرف دهان می رود و به مقاطع حروف، مثل مخرج الف ، ب ، ج تا آخر بر می خورد و حروف بیست و هشتگانه ، تعین پیدا می كند.این تكلم راهمه در حال حیات و زندگی خود دارند مگر این كه كسی لال باشد .

1-    3- نطق سوم: برای درك بهتر نطق سوم باید چند مثال ذكر كنیم.

ابوذر غفاری _ رضوان الله علیه _ در بیابان چوپانی و گله داری می كرد. روزی گوسفندان را برای چرا به صحرا برده بود كه گرگی به گله او حمله كرد. وی چوبی را انداخت اما گرگ فرار نكرد و بار دوم و سوم هم حمله كرد . ابوذر گفت : سبحان الله ! چه گرگ بی شرم و حیایی هستی كه دست نمی كشی و باز حمله می كنی . تا ابوذر این حرفها را زد ، گرگ به قدرت خدا به زبان آمد و به لسان عربی گفت : ((من بی شرم ترم یا مردمان مكه و حجاز ؟ پیامبر آخر الزمان به رسالت متعوث شده و مردم را دعوت به توحید و خداپرستی می كند اما آنها ایمان نمی آورند !))

ابوذر پس از شنیدن این سخنان گرگ گفت : (( یا عجبا ذئب یكلمنی )) عجب گرگی است ، با من حرف می زند ّّ! لذا گوسفندان را در گوشه ای رها كرد و به مكه معظمه مشرف شد و در لحظه اول ، شرفیاب محضر مبارك حضرت رسول الله (ص) گردید و ایمان آورد . حضرت (ص) به وی فرمودند : ای اباذر ! آیا گرگی تو را راهنمایی كرد تا نزد ما بیایی و ایمان آوری ؟ ابوذر عرض كرد : بله یا رسول الله ! این قضیه را هم شیعه و هم سنی نقل كرده اند .

داستان دوم این است كه عربی از اعراب سرسخت و لجوج یكی از طوایف حجاز ، بخاطر عداواتی كه با پیامبر اكرم داشت شمشیری به كمر بست و از مكه حركت كرد تا به مدینه برود و پیامبر (ص) را به قتل برساند . در بین راه به یك سوسمار چاق وفربه كه لقمه لذیذ و مطبوع اعراب بود برخورد لذا او را صید كرد و در توبره انداخت تا وقتی به منزل رسید او را طبخ كند و بخورد . پس از طی مسافتی دراز ، به مدینه رسید و سراغ حضرت را گرفت و موقعی بر پیامبر وارد شد كه حضرت با جمعی از اصحاب خود نشسته بودند . عرب گفت : كدام یك از شما محمد است ؟ اصحاب ، حضرت را نشان دادند ، عرب گفت : ای محمد ! من با تو بسیار دشمنم ! و در واقع قصد داشت كه آقا (ص) حالت غضب پیدا كند و شمشیر بكشد . اما حضرت فرمودند : ای برادر عرب ! اكنون از راه آمده ای و خسته ای ؛ فردی بنشین و نفس تازه كن تا آرام شوی ! اگر خواستی ایمان بیاور ! عرب عرض كرد : محال و ممتنع است كه من ایمان بیاورم مگر این سوسمار در توبره به رسالت تو شهادت دهد ! و چون این حیوان چنین كاری را نمی تواند انجام دهد من نیز ایمان نخواهم آورد . حضرت فرمودند : بسیار خوب !

سوسمار این حیوان وحشی از كیسه بیرون آمد ولی به احترام پیامبر (ص) فرار نكرد و ایستاد . حضرت فرمود : ای سوسمار ! آیا من پیغمبر خدا هستم یا نه ؟ سوسمار به لسان عربی فصیح گفت: یا رسول الله ! تو پیغمبر خدایی و از طرف وی به رسالت مبعوث شده ای تا مردم را هدایت كنی . عرب كه این منظره شگفت را مشاهده كرد اسلام آورد . سپس پیامبر فرمودند كه این برادر عرب از راه دراز آمده و گرسنه است ؛ یك نفر او را میهمان كند . سلمان _ ره _ برخاست و گفت من او را به خانه می برم . لذا وی را به خانه كرم یعنی منزل فاطمه زهرا _ سلام الله علیها _ آورد و آن خاتون معظمه ، عرب را سیر كرد و راه انداخت كه البته قضایای مفصلی دارد .

قضیه سوم كه یكی از معجزات پیامبر اكرم (ص) است و شیعه و سنی نیز او را نقل كرده اند این است كه حضرت ، یك مشت سنگ ریزه در دست مبارك گرفته و به آن توجه فرمودند و از سنگ ریزه ها صدای (( لا اله الا الله ، محمد رسول الله )) بلند شد و همگی حضار شنیدند .

در داستان چهارم ، عبدالله بن مسعود نقل می كند كه خدمت حضرت رسول (ص) بودیم و از كنار كوهی می گذشتیم كه دیدیم سنگ ها و كلوخ ها و همه اشیاء ، یك صدا می گفتند : ((السلام علیك یا رسول الله ))و ما آن را می شنیدیم . حال با این تفاصیل كه ذكر شد این نطق سوم از كجاست ؟

 این كار، دهان و گلو و زبان و ریه لازم ندارد . این موضوع در اعماق هویت و باطن وجود اشیاء نهفته است اما با نامحرمان خاموشند . ما محرم نیستیم تا برای ما ظهور و بروز كنند مگر پیامبر یا اولیای خدا توجه نمایند . این صدای باطنی ملكوتی كه در اعماق وجود همه اشیاء هست باید ظهور پیدا كند و از مقام غیب به مرحله شهود برسد تا ما نیز آن را استماع كنیم .

خلاصه این نطق  و بیان ، نطقی است كه در كمون همه ممكنات جهان نهفته است و برای ما مخفی و ناپیداست لذا برای بروز و ظهورش باید قدرتی از ولایت كلیه توجه كند و آن را آشكار سازد .

((ان من شیئی الا یسبح بحمده ولكن لاتفقهون تسبیحهم .))

تمام ذرات جهان هستی ، تسبیح و حمد خدا را می كنند اما شما آن را نمی شنوید . آری در قبر نیز ، میت با دهان خود حرف نمی زند بلكه آن فرشته پرسشگر به قدری نیرومند و عالی مقام است كه به توجه او آن نطق نوع سوم كه در كمون و باطن وجود انسان نهفته است ظاهر می شود و صدا ایجاد می گردد اما نه از راه دهان و زبان تا تكان بخورد و آرد گندم آن نادانها بیرون بریزد . بله سنگریزه هم كه تسبیح می كرد و گرگ نیز كه تكلم كرد از قسم سوم نطق و كلام بوده است . اما این ها نكاتی است كه به سادگی به دست نمی آید بلكه باید زحمت ها برد تا به عمق جانش رسید . پس دانستیم كه غیر نطق ظاهری ، یك نطق باطنی هم در اعماق وجود ما هست كه اختصاص به آدم خوب یا بد هم ندارد بلكه درون همه هست . در ناسخ التواریخ ضمن حالات مولا الموحدین حضرت امیرالمومنین علی (ع) آمده است پس از این كه این ملجم ملعون ازل و ابد را قصاص كردند و به درك واصل شد و استخوانهای منحوس و پلید آن ناپاك را در گودالی ریختند تا چند روز از بدن وی صدای ناله و زاری بلند بود. مسلماً مرده او زبان نطق نداشت بلكه از خود استخوانها صدای ناله و زاری و اظهار شقاوت و بدبختی برخاسته بود. قابل ذكر است كه تمام براهین ما بر جواب گویی در عالم قبر ، منحصر به موارد فوق نیست بلكه هدف از ذكر این چند نكته ، ایجاد مبنای اعتقادی در قلب خواننده است چرا كه مسلمان باید در عقیده خود راسخ و محكم بوده و ایمانش بر اساس مستحكم بنا شده باشد .

به هر حال وقتی فرشتگان سئوال كننده ، كارشان تمام شد به جایگاه خود باز می گردند اما روح از دور یك میل و توجهی به جسدش دارد مانند كسی كه اگر در خانه ای مدت ها مسكن داشته باشد و بعدا" آن منزل خراب شود هر گاه از آن محل عبور كند توجهی به آن محل می نماید چرا كه سالها در آن خانه سكنی داشته است . روح هم با این جسد افسرده ، همین حال را دارد زیرا روزی بدن او بوده است و سالها با وی زندگی و عبادت یا نعوذبالله، گناه و معصیت كرده است اما این خانه ویران اكنون قابل سكونت و نشستن نیست لكن روح ، هنوز به وی علاقه و توجه دارد . البته كار روح ، تنها این نیست و فقط به طور ضمنی به این امر مشغول است بلكه كار روح اكنون این است كه با قالب مثالی و بدن برزخی به دریاها و اعماق و عوالم عجیب دنیای برزخ وارد شود و امور و اوضاع شگفت انگیز آن را مشاهده نماید . هم بهشت عالم برزخ دارای نقشه ای خاص است و هم جهنمش جغرافیای ویژه ای دارد .

نقل است كه حصرت عیسی روح الله _ علی نبینا و آله و علیه السلام _ روزی با حواریون خود از كنار آبادیی عبور می كردند كه مشاهده نمودند همه اهل آن حتی حیوانات هم مرده اند . حضرت به مدد نور نبوت فهمید كه این امر ، موضوعی عادی نیست بلكه باید قضیه ای در پشت این مسئله وجود داشته باشد وگرنه باید عده ای دیگران را دفن می كردند . حواریون عرض كردند : یا روح الله ! خوب است یكی از این افراد را زنده كنی تا شرح واقعه را از وی بپرسیم. حضرت ابتدا دو ركعت نماز گزاردند ( چون پیامبران وقتی می خواستند دعا كنند اول ، دو ركعت نماز می گذاردند )  بعد بالای بلندیی رفته و به بدنهای مرده خطاب كردند كه ای جانهای برون آمده از بدن ها ! ای ابدان پوسیده ! یك نفر از شما زنده شود و با من سخن بگوید. در پاسخ به درخواست این پیامبر عظیم الشأن كه با نفس عیسوی خود ، مرده را زنده می كرد یكی از اموات ، لبیك گفت و برخاست و عرض كرد : بله یا روح الله ! چه فرمایشی دارید؟ حضرت از چگونگی واقعه مزبور سئوال كردند كه وی پاسخ داد : ای روح خدا ! ما در شب ، آسوده غنوده بودیم ولی صبح خود را در جهنم عالم برزخ یافتیم.

فرمودند : بگو ببینم آن جایی كه هستید چگونه جایی است ؟ عرض كرد : دارای كوههای سرخ شده از آتش است و ما میان این كوه ها زندانی هستیم . سئوال كردند : چراغ از میان این همه جمعیت انبوه ، تنها تو برخاستی و به سخن درآمدی ؟

عرض كرد : من در میان این جمعیت زندگی می كردم اما كارهای زشت آنها را انجام نمی دادم ولی مرا با ابرو و پلكهای چشم به آن كوه ها آویزان كرده اند اما نمی سوزم و اكنون نمی دانم آیا نجات پیدا می كنم یا این كه از این حالت معلق رها شده  به آتش می افتم؟

عیسی (ع) فرمودند : برگرد به جای اولت . سپس روی به حواریون كردند و اظهار داشتند : ای اصحاب من ! آیا خوردن ملح الجریش و نان جو با خورش نمك درشت و سكونت در مزبله ها و خرابه ها بهتر است یا وقوع در این گرفتاری ها و عذاب های دردناك ؟! یعنی بدانید دنیا پرستی و معاصی ، سرنوشتی بهتر از این ندارد . 

جهت دریافت فایل زندگی پس از مرگ لطفا آن را خریداری نمایید

قیمت فایل فقط 3,900 تومان

خرید

برچسب ها : زندگی پس از مرگ , زندگی , پس از مرگ , مرگ , دانلود زندگی پس از مرگ , معارف , الهیات , روح , میزان سنجش اعمال , نفخه صور , موقف حساب , مرحله ظاهر شدن باطنها , پروژه دانشجویی , موقف نامه های عمل , دانلود پژوهش , دانلود تحقیق , دانلود پروژه

نظرات کاربران در مورد این کالا
تا کنون هیچ نظری درباره این کالا ثبت نگردیده است.
ارسال نظر
بسته آموزشی کسب در امد از تعمیر لامپ کم مصرف (تخفیف 50%به مدت محدود)

لذت درآمدزایی ساعتی ۳۵٫۰۰۰ تومان در منزل
فقط با ۵ ساعت کار در روز درآمد روزانه ۱۷۵٫۰۰۰ تومانی

دانلود بسته آموزشی کسب در امد از تعمیر لامپ کم مصرف (تخفیف 50%به مدت محدود)