كودكان در فرآیند رشد و بالندگی خود، مهارتهای ارتباطی و نحوه مقابله با چالشهای زندگی را یاد می گیرند این آموزش بصورت الگو برداری از طریق خانواده، مدرسه، جامعه و حتی دوستان، به شكل غیر منظم و اتفاقی فرا گرفته میشود به نظر می رسد فرزندان خانواده های توانمند (از نظر بكارگیری مهارتهای مقابله ای) در بكارگیری مهارتهای مقابله ای مثبت، موفق ترند و بر عكس
قیمت فایل فقط 6,900 تومان
بررسی تاثیر آموزش مهارت های زندگی بر عزت نفس
فهرست مطالب:
چكیده:
فرضیات پژوهش عبارتند از:
فصل اول:
مقدمه:
بیان مسئله
اهمیت و ضرورت پژوهش
اهداف تحقیق
فرضیههای اصلی تحقیق:
فرضیه های فرعی پژوهش:
متغیرهای پژوهش
1- متغیر مستقل:
2- متغیرهای وابسته:
3- متغیرهای مداخله گر (تعدیل كننده):
4-متغیرهای كنترل:
تعریف عملیاتی مهارت های زندگی:
تعریف عملیاتی سازگاری اجتماعی:
تعریف عملیاتی پیشرفت تحصیلی:
تعریف عملیاتی اضطراب حالت:
تعریف عملیاتی اضطراب صفت:
فصل دوم: (مروری بر پیشینه پژوهش)
مقدمه:
تعریف عزت نفس
شكل گیری عزت نفس:
اهمیت عزت نفس
تفاوت عزت به نفس با اعتماد به نفس:
تفاوت عزت نفس با خویشتن پذیری:
تفاوت عزت نفس با مفهوم خود پنداره:
زمینه های مختلف عزت نفس
عزت نفس كلی:
عوامل موثر در رشد عزت نفس:
تاثیر جنسیت در رشد عزت نفس:
تعریف اضطراب:
نظریه روانكاوی:
نظریه های شناختی اضطراب:
نظریه یادگیری اجتماعی اضطراب:
نظریه های رفتاری اضطراب:
نظریه زیست شناختی اضطراب:
روش های مختلف اندازه گیری اضطراب:
افتراق بین اضطراب حالت و اضطراب صفت:
پیشرفت تحصیلی:
تعریف پیشرفت تحصیلی
دیدگاه های مختلف درباره پیشرفت تحصیلی:
عوامل موثر در پیشرفت تحصیلی:
سازگاری اجتماعی:
عوامل موثر بر سازگاری اجتماعی:
شرایط تحصیلی:
هوش:
گروه همسالان:
نظریه ها و دیدگاه های سازگاری اجتماعی:
دیدگاه روان پویایی:
دیدگاه یادگیری اجتماعی:
دیدگاه تحولی:
دیدگاه زیستی:
دیدگاه اجتماعی- فرهنگی:
ارتباط حیطه های مختلف زندگی فرد با مهارتهای زندگی
ارتباط نظریه های مشاوره با مهارت های زندگی
برنامه آموزش مهارت های زندگی:
خود توانمندسازی از طریق آموزش مهارت های زندگی
طبقه بندی مهارت های زندگی
1-مهارت های بین فردی/ روابط انسانی:
2-مهارت های حل مسئله/ تصمیم گیری:
مهارت های مربوط به سلامت جسمانی/ حفظ سلامتی:
اهمیت آموزش مهارت های زندگی در مدارس:
پیشینه تحقیقات پژوهش
فصل سوم:
(روش و تحقیق)
اهمیت آموزش مهارت های زندگی در مدارس:
پیشینه تحقیقات پژوهش
جامعه آماری:
ابزارهای تحقیق:
آزمون عزت نفس كوپراسمیت
آزمون اضطراب- حالت- صفت (STAI)
مقیاس رفتار سازگارانه وایلند
چگونگی اجرای آزمونها
نحوه اجرای آزمایش
نحوه اجرای آزمایش:
روش های آماری پژوهش:
روش های آماری توصیفی:
روشهای آمار استنباطی:
فصل پنجم:
مقدمه:
تبیین یافته های آماری
فرضیه (1)
فرضیه (2):
فرضیه (3):
فرضیه 4:
فرضیه 5:
تبیین یافته های جانبی
بحث ونتیجه گیری كلی:
مشكلات و محدودیت های پژوهش
پیشنهادات
چكیده:
هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی تاثیر آموزش مهارت های زندگی بر عزت نفس، سازگاری اجتماعی، پیشرفت تحصیلی، اضطراب حالت و اضطراب صفت دانش آموزان دختر سال اول دوره دبیرستان است.
فرضیات پژوهش عبارتند از:
1- گذراندن درس مهارت های زندگی، عزت نفس دانش آموزان را افزایش می دهد.
2- گذراندن درس مهارت های زندگی، سازگاری اجتماعی دانش آموزان را سبب میشود.
3- گذراندن درس مهارت های زندگی، موجب پیشرفت تحصیلی دانش آموزان میشود.
4- گذراندن درس مهارت های زندگی، سطح اضطراب حالت دانش آموزان را كاهش می دهد.
5- گذراندن درس مهارت های زندگی، سطح اضطراب صفت دانش آموزان را كاهش می دهد.
به همین منظور از بین 360 نفر دانش آموز دختر سال اول دوره دبیرستان، 60 نفر دانش آموز، بطور تصادفی، انتخاب شدند. سپس با آرایش تصادفی به دو گروه آزمایشی و كنترل تقسیم شدند.
پس از این كه، پیش در گروه آزمایشی و كنترل اجراء شد. گروه آزمایشی، آموزش مهارت های زندگی را به مدت 16 هفته و هفته ای یك جلسه دریافت نمود. پس از اتمام دوره آموزش، پس آزمون در دو گروه آزمایشی و كنترل اجرا گردید.
نتایج پژوهش حاضر به شرح زیر است:
1- پس از گذراندن درس مهارت های زندگی، عزت نفس دانش آموزان، بطور معنادار افزایش پیدا كرده است.
2- پس از گذراندن درس مهارت های زندگی، سازگاری اجتماعی دانش آموزان بطور معنادار افزایش پیدا كرده است.
3- پس از گذراندن درس مهارت های زندگی، پیشرفت تحصیلی دانش آموزان بطور معنادار بیشتر شده است.
4- پس از گذراندن درس مهارت های زندگی، سطح اضطراب حالت دانش آموزان بطور معنادار كاهش پیدا كرده است.
5- پس از گذراندن درس مهارت های زندگی، سطح اضطراب صفت دانش آموزان بطور معنادار كاهش پیدا كرده است.
6- بین وضعیت اشتغال پدران با اضطراب حالت و عزت نفس دانش آموزان ارتباط معنادار وجود دارد.
7- بین سطح تحصیلات والدین با عزت نفس دانش آموزان ارتباط معنادار وجود دارد.
8- بین ترتیب تولد دانش ، اضطراب حالت، اضطراب صفت و عزت نفس دانش آموزان ارتباط معنادار وجود دارد.
مقدمه:
زندگی بشر تحت تاثیر تغییرات وسیع صنعتی، اجتماعی، فرهنگی، دچار تحول شده است. شمار زیادی از افراد قادر نیستند بین محركهای متنوع بیرونی ونیروهای متعارض درونی توازون ایجادكنند ودر فرایند رشد موزون و همه جانبه كه همانا هدف اصلی تعالی انسان است، دچار مشكل می شوند. بدیهی است كه كودكان ونوجوانان به سبب بی تجربگی و نا آگاهی از مهارتهای بازدارنده و تسهیل كننده، اصلاحی، بیشتر در معرض آسیبهای جدی درونی و اجتماعی هستند. دانش آموزانی كه مهارتهای مقابله با موقعیتهای تنش زا را ندارند، به نوعی مقهور آنها خواهند شد و بدین ترتیب مستعد اختلالات روانی، عاطفی، افسردگی، اضطراب و احتمالاً مصرف مواد مخدر و رفتارهای ضد اجتماعی خواهند شد این دانش آموزان در فرایند تصمیم گیری نیز دچار مشكل میشوند.
بنابراین با توجه به نقش مهم مدارس در تامین بهداشت روانی دانش آموزان، برنامه آموزش مهارتهای زندگی، روش موثری در جهت رشد شخصیت سالم دانش آموزان و تامین بهداشت روانی دانش آموزان است.
آموزش مهارتهای زندگی، نوعی كوشش است كه در سایه آن نوجوانان ترغیب می شوند تا خلاقیت خود را به كار گیرند و به طور خود جوش راههای موثر را برای حل تعارضات و مشكلات زندگی خود بیابند.
به نظر می رسد آموزش مهارتهای زندگی گام موثری در این جهت باشد كه استعدادها و توانمندیهای دانش آموزان بكار گرفته شود تا خود فعالانه سر نوشت خویش را بدست گیرند و انتخاب گر باشند. ضمناً فرایند خود باوری در نوجوانان مسیر درست خود را طی كرده و نوجوان ضمن استفادة درست از مهارت ها، مسئولیت اعمال و احساسات خود را می پذیرد و مهارتهای لازم را برای اتخاذ تصمیم های مهم زندگی كسب می كند.
كودكان و نوجوانان به دلیل تجربه ناكافی وعدم آگاهی از مهارتهای لازم از جمله آسیب پذیرترین قشر از اقشار اجتماعی هستند و به رغم انرژی واستعدادهای بالقوه و سرشار، آنها از چگونگی بكار بردن توانمندیهای خود در مواجهه با مسائل و مشكلات زندگی آگاه نیستند.
آموزش و پرورش بهترین بستر برای ارائه این آگاهی به نوجوانان است. بنظر می رسد آموزش مهارتهای زندگی می تواند توانمندی افراد را برای مقابله موفق با چالشهای زندگی، افزایش دهد. عزت نفس آنها را بالا ببرد و به آنها یاد بدهد كه چطور بتوانند خشم خود را مهار نموده و برای برخورد با ناكامیها روش درستی را اتخاذ نمایند دانش آموزان می توانند با استفاده از مهارت حل مساله تصمیمات مهم زندگی را بگیرند ومشكلات خود را درست تحلیل نمایند.
به همین جهت با توجه به اهمیت موضوع، سازمان بهداشت جهانی (WHO) به منظور افزاش سطح بهداشت روانی و پیشگیری از آسیبهای روانی – اجتماعی، برنامهای تحت عنوان آموزش مهارتهای زندگی تدارك دیده و در سال (1993) در یونیسف «صندوق كودكان سازمان ملل متحد» پیشنهاد كرد. از آن سال به بعد، این برنامه در بسیاری از كشورها مورد آزمایش واجرا قرار گرفته است (سازمان بهداشت جهانی، ترجمه نوری قاسم آبادی، محمد خانی،1377). در این ارتباط تحقیقات نشان داده اند كه فشارهای ناشی از مسائل روز مره، برای افرادی كه دارای عزت نفس بالا هستند و از سیستم حمایتی خوبی برخوردارند كمتر است. بنابراین به نظر می رسد با استفاده از آموزش مهارتهای لازم میتوان حس كنترل درونی را فعال نموده و حالت خود كار آمدی و عزت نفس را تقویت نمود. با آموزش همین مهارت و در نتیجه افزایش سطح عزت نفس و كاهش تاثیرات منفی استرسهای روزمره، می توان به سلامت روان فرد كمك كرد.
كودكان در فرآیند رشد و بالندگی خود، مهارتهای ارتباطی و نحوه مقابله با چالشهای زندگی را یاد می گیرند. این آموزش بصورت الگو برداری از طریق خانواده، مدرسه، جامعه و حتی دوستان، به شكل غیر منظم و اتفاقی فرا گرفته میشود. به نظر می رسد فرزندان خانواده های توانمند (از نظر بكارگیری مهارتهای مقابله ای) در بكارگیری مهارتهای مقابله ای مثبت، موفق ترند و بر عكس فرزندان فاقد و والدین توانمند از این امر محروم میباشند. بدیهی است كه نهاد آموزش و پرورش بعنوان یكی از نهادهای زیربنایی جامعه می تواند در این خصوص نقش مهم و ارزنده ای را ایفا نماید. كشورهای توسعه یافته مدتها است در این ارتباط اقدام موثر داشته اند و به دنبال تحقیقات گسترده آموزش مهارتهای زندگی به صورت رسمی و مدون در برنامه ریزی آموزشی آنان گنجانیده شده است. در كشور ایران نیز در سالهای اخیر آموزش مهارتهای زندگی در برخی مدارس به صورت مقدماتی (ضعیف از نظر محتوی) به اجرا درآمده است.
1- همچنین به نظر می رسد كه انجام پژوهشهای متعدد به ویژه به صورت آزمایشی توجه مسئولین را بدین امر مهم معطوف میكند.
با شیوع روز افزون ابتلا به انواع اختلالات روانی در سطح جهان از یك طرف و اهمیت جهانی مفهوم بهداشت روانی از طرف دیگر، روز به روز لزوم انجام تحقیقات گسترده و متنوع و اهمیت و نقش آن در زندگی فردی و اجتماعی آشكارتر می شود. اساس پیشگیری اولیه همانا آموزش است. مطالعات نشانگر این امر است كه آموزش مهارت های مقابله ای، سطح بهداشت روانی كودكان و نوجوانان را ارتقاء می بخشد.
سه عامل مرتبط با مصرف مشروبات الكلی و مواد مخدر عبارتند از عزت نفس ضعیف، ناتوانی در بیان احساسات و فقدان مهارتهای ارتباطی، همچنین پژوهش ها نشان دادهاند كه بین خود كار آمدی ضعیف و مصرف سیگار و الكل، مصرف مواد مخدر، رفتارهای مخاطره آمیز و ضعف عملكرد شناختی رابطه معناداری وجود دارد. مطالعان نشان داده اند كه ارتقا مهارت های مقابلهای و توانایی های روانی اجتماعی در بهبود زندگی بسیار موثر است. توانایی های روانی- اجتماعی عبارتند از آن گروه توانایی هایی كه فرد را برای مقابله موثر و پرداختن به كشمكش ها و موقعیت های زندگی یاری می كنند. این تواناییها فرد را قادر می سازند تا در رابطه با سایر انسانها، جامعه و فرهنگ مثبت و سازگارانه عمل كند و سلامت روانی فرد را تأمین میكنند.(كلینكه، ترجمه محمدخانی،1380)
براساس تحیقیات مهمترین و موثرترین دوره سنی جهت آموزش پیشگیرانه دوره نوجوانی است، لذا با توجه به مطالب فوق و اهمیت و نقش ارزنده آموزش مهارتهای زندگی بر عزت نفس افراد بخصوص نوجوانان و با توجه به تاثیر مثبت برنامه های پیشگیرانه در مدارس، پژوهش حاضر به بررسی تاثیر آموزش مهارت های زندگی، بر عزت نفس، سازگاری اجتماعی، پیشرفت تحصیلی، اضطراب حالت و اضطراب صفت دانش آموزان سال اول دوری دبیرستان می پردازد. و همچنین رابطه اشتغال پدران، سطح تحصیلات والدین و ترتیب تولد دانش آموزان با عزت نفس، سازگاری اجتماعی، پیشرفت تحصیلی، اضطراب حالت و اضطراب صفت آنها نیز در این پژوهش مورد بررسی قرار می گیرند.
هدف كلی این تحقیق، گردآوری اطلاعات در مورد اثرات آموزش مهارتهای زندگی بر عزت نفس و وضعیت رفتاری نوجوانان است. همچنین نشان دادن درستی این نظریه است كه استفاده از آموزش مهارتهای زندگی سبب پرورش مهارتهای روانی، اجتماعی و رفتاری می گردد، زیرا افراد بالغ برای حضور در صحنه روابط بین فردی، مدرسه، محل كار و به طور كلی اجتماع به این مهارتها نیاز دارند.
فرضیههای اصلی تحقیق:
در جامعه دانش آموزان دختر در سال اول دوره دبیرستان در شهرستان كرج:
1- گذراندن درس مهارت های زندگی، عزت نفس دانش آموزان را افزایش می دهد.
2- گذراندن درس مهارت های زندگی، سازگاری اجتماعی دانش آموزان را سبب می شود.
3- گذران درس مهارت های زندگی، موجب پیشرفت تحصیلی دانش آموزان می شود.
4- گذراندن درس مهارت های زندگی سطح اضطراب حالت دانش آموزان را كاهش می دهد.
5- گذراندن درس مهارت های زندگی، سطح اضطراب صفت دانش آموزان را كاهش می دهد.
فرضیه های فرعی پژوهش:
1- بین وضعیت اشتغال پدران و عزت نفس دانش آموزان، رابطه وجود دارد.
2- بین وضعیت اشتغال پدران و سازگاری اجتماعی دانش آموزان، رابطه وجود دارد.
3- بین وضعیت اشتغال پدران و پیشرفت تحصیل دانش آموزان رابطه وجود دارد.
4- بین وضعیت اشتغال پدران و اضطراب حالت دانش آموزان، رابطه وجود دارد.
5- بین وضعیت اشتغال پدران و اضطراب صفت دانش آموزان، رابطه وجود دارد.
6- بین سطح تحصیلات والدین و عزت نفس دانش آموزان، رابطه وجود دارد.
7- بین سطح تحصیلات والدین و سازگاری اجتماعی دانش آموزان، رابطه وجود دارد.
8- بین سطح تحصیلات والدین و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رابطه وجود دارد.
9- بین سطح تحصیلات والدین و سطح اضطراب حالت دانش آموزان رابطه وجود دارد.
10-بین سطح تحصیلات والدین و سطح اضطراب صفت دانش آموزان رابطه وجود دارد.
11-بین ترتیب تولد و عزت نفس دانش آموزان، رابطه وجود دارد.
12-بین ترتیب تولد و سازگاری اجتماعی دانش آموزان، رابطه وجود دارد.
13-بین ترتیب تولد و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان، رابطه وجود دارد.
14-بین ترتیب تولد و سطح اضطراب حالت دانش آموزان، رابطه وجود دارد.
15-بین ترتیب تولد و سطح اضطراب صفت دانش آموزان، رابطه وجود دارد.
پژوهش حاضر به بررسی تاثیر آموزش مهارت های زندگی بر عزت نفس، سازگاری اجتماعی، پیشرفت تحصیلی با اضطراب حالت و اضطراب صفت دانش آموزان دختر سال اول دوره دبیرستان شهر كرج می پردازد، بنابراین متغیرهای پژوهش عبارتند از:
1- متغیر مستقل:
در این پژوهش، آموزش مهارت های زندگی متغیر، مستقل است كه تاثیر آن بر متغیرهای وابستهی پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است.
2- متغیرهای وابسته:
در این پژوهش متغیرهای وابسته عبارتند از عزت نفس، سازگاری اجتماعی، پیشرفت تحصیلی، اضطراب حالت و اضطراب صفت كه تاثیر مستقل بر آنها مورد بررسی قرار گرفته است.
3- متغیرهای مداخله گر (تعدیل كننده):
سطح تحصیلات والدین، وضعیت اشتغال پدران و ترتیب تولد دانش آموزان به عنوان متغیرهای مداخله گر پژوهش هستند كه در بررسی یافته های جانبی پژوهش، ارتباط متغیرهای مذكور یا متغیرهای وابسته مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
4-متغیرهای كنترل:
سن، جسن و پایه تحصیلی از متغیرهای كنترل پژوهش هستند، به این صورت كه دانش آموزان دختر سال اول دبیرستان با حدود سنی 16-15 ساله جهت جامعه و نمونه پژوهشی انتخاب شدند.
تعریف عملیاتی عزت نفس:
در این پژوهش عزت نفس، نمره ای است كه فرد در آزمون عزت نفس كوپر اسمیت بدست می آورد.
تعریف عملیاتی مهارت های زندگی:
در پژوهش حاضر مهارتهای زندگی عبارت است از تمرین عملی كردن پس از ارائه اطلاعات در مورد هر یك از مهارتهای حل مسأله، استفاده از سیستمهای حمایتی، آشنایی با برنامه ریزی و تعیین هدف، مشاركت جویی و آموزش مهارتهای اجتماعی، همدلی و برقراری تعامل درست، حفظ كنترل درونی، حرف زدن با خود در هنگام چالشها، استفاده از شوخ طبعی، ورزش كردن، آشنایی با مفهوم خشونت و روشهای مهار آن آشنایی با سلامت جسمانی، مهارت جرأت ورزی و اظهار وجود (نه گفتن)، پاداش دادن به موفقیتهای خود و تمرین تفكر مثبت.
جهت آموزش مهارتهای زندگی از (كتاب مهارتهای زندگی)[1] و نیز (راهنمایی آموزش مهارتهای زندگی)[2] استفاده شده است، مبنای این آموزش به صورت فعالیتهای گروهی آزمودنیها و تشكیل كارگاه آموزشی بوده است و برای هر جلسه تمرین عملی ارائه شده است.
تعریف عملیاتی سازگاری اجتماعی:
در این پژوهش سازگاری اجتماعی، نمره ای است كه فرد در آزمون سازگاری اجتماعی واینلند به دست می آورد.
تعریف عملیاتی پیشرفت تحصیلی:
در این پژوهش پیشرفت تحصیلی عبارت است از میانگین نمره های امتحانی در یك دوره تحصیلی.
تعریف عملیاتی اضطراب حالت:
در این پژوهش اضطراب حالت، نمره ای است كه آزمودنی از تست اضطراب حالت STAI كسب میكند.
تعریف عملیاتی اضطراب صفت:
در این پژوهش اضطراب صفت نمره ای است كه آزمودنی از تست اضطراب صفت STAI كسب میكند.
فصل دوم: (مروری بر پیشینه پژوهش)
مقدمه:
امروره در سراسر دنیا، آموزش و پرورش، صرفاً تدریس كتابهای درسی و انباشتن اطلاعات را بر عهده ندارد، بلكه آموزش در جهت تغییر در نگرش و رفتار دانش آموز و برانگیختن آنان برای استفاده از قدرت تفكر و خلاقیت خویش مدنظر می باشد. دانش آموزان باید در سایه تعلیم و تربیتی كه می یابند قادر باشند مشكلات خود را در زندگی اجتماعی حل كنند و با كسب مهارتهای مختلف و مناسب با شرایط اجتماعی و فرهنگی، افرادی موثر و مفید به حال خود و دیگران باشند.
پیشرفت علم و تكنولوژی در سالهای اخیر، انسان ها را به انبوهی از مسائل گوناگون مواجه نموده است. اغلب نوجوانان با مشكلات عدیده ای همچون احراز شغل، ادامه تحصیل و تعارضات مختلف اجتماعی و انواع تصمیم گیری ها در زندگی روبرو هستند. توانایی حل موثر مسائل و مشكلات شخصی و اجتماعی مستلزم مهارتهای مهم و مفیدی است كه نقش تعیین كننده ای در تامین سلامت روانی فرد دارد. همه انسانها به طور فطری و بالقوه توانایی حل مشكلات زندگی را دارند. بدیهی است كه این توانایی بالقوه، باید مطابق شرایط و موقعیت فرد، پرورش یابد.
آموزش مهارت های زندگی به عنوان یك طرح پیشگیرانه مورد تأیید و توجه خاص بسیاری از كشورهای جهان و بخصوص «سازمان بهداشت جهانی» است، زیرا براساس برنامه های بهداشت مدارس، مداخلات پیشگیرانه در مدرسه می تواند موجب اشاعهی رفتار درست و افزایش آگاهی دانش آموزان در رابطه با به كار بردن راه حل های متمركز بر مشكل در مقابله با چالش های زندگی باشد. به وسیله آموزش مهارتهای زندگی به شكل فعال، دانش آموزان با مشاركت جویی در امور اجتماعی، فرهنگی و علمی آشنا میشوند.
انسان معاصر درگیر مسائل و مشكلات زیادی است كه برای از بین بردن یا كاهش آنها، باید از ابزارهای مختلفی بهره گیرند.
دوره های حساسی در زندگی انسانها وجود دارد كه طی آن افراد، مستعد فراگیری موضوعات معینی می باشند. بلوم دوره كسب مهارتهای لازم در آموزش و پرورش افراد را (دوره حساس) نامیده است و اعتقاد دارد كه باید حداكثر استفاده از دوره حساس آموزش و پرورش افراد به عمل آید. تا آنان بتوانند به صلاحیت های مورد نیاز برای زندگی اجتماعی نائل آیند. اگر برنامه ریزی آموزش و پرورش برای كودكان و نوجوانان بر این اساس باشد كه آنان وظایف و تكالیف خود را در ابعاد جسمانی عاطفی و اجتماعی به خوبی یاد بگیرند و بتوانند به طور موثر و مناسب در دوره های سنی معین به كار ببرند، به نظر می رسد اینگونه برنامه ریزی موجبات رشد شخصیت افراد را فراهم آورد.
بنابراین، دوره تحصیل عمومی كه همزان با دوره حساس یادگیری افراد است، می تواند دوره آموزش مهارتهای لازم در جهت احراز صلاحیت های فردی و اجتماعی باشد. با استفاده از آموزشهای مناسب مهارتهای زندگی و ایجاد عادت مثبت و مطلوب در افراد، بی تفاوتی، منفی گرایی و بی انگیزگی جای خود را به نشاط مشاركت و مثبت اندیشی می دهد.
سیف (1368) عزت نفس را به معنی نیاز به احترام یا كسب موفقیت، تأیید، یا نیاز فرد به ایجاد تصور مثبت در مورد خود و دیگران و اینكه او را فردی قابل احترام بدانند تعریف كرده است.
شاملو (1368) عزت نفس را به عنوان درجه تصویب، تأیید، پذیرش و ارزشمندی آن فرد نسبت به خویشتن احساس میكند، تعریف نموده است. این احساس ممكن است در مقایسه با دیگران و یا مستقل از آنان باشد، ما ا در اكثریت قاطع موارد، گروه مرجع برای فرد، همگنان، همدرسان یا همسالان اوست.
عزت نفس، از تفاوت بین خود ادراك شده یا خود پنداره (یك نظر عینی از خود) و خود ایده آل (آنچه كه شخص با ارزش می داند یا می خواهد كه دوست داشته باشد) نشأت می گیرد، به طوری كه تفاوت و فاصله زیاد این دو منجر به عزت نفس پایین می شود. «این تناسب منطقی» با توجه به انواع علائق و سعی و كوششهایی كه یك فرد در زمینه های مختلف زندگی از خود نشان می دهد، به وجود می آید (بیابانگرد 1378).
عزت نفس به این معناست كه ما در مجموع چگونه خود را ارزشیابی كنیم، یا چه احساسی در خود داریم. آزمونهای روان شناختی، عزت نفس را به طور كلی اندازه گیری می كنند (بیابانگرد 1379).
شكل گیری عزت نفس:
عزت نفس هر فرد براساس تركیبی از اطلاعاتی در مورد خودش و ارزشهای ذهنی برای آن اطلاعات، قائل است، بنا نهاده می شود. در بررسی عزت نفس، اولین كار توسط ویلیام جیمز[3] (1980) انجام شده است وی به توضیح و تمیز بین «خود شناخته» و «خوشناسانده» پرداخته است و آن را به سه عنصر مادی (بدن، خانواده، خانه)، اجتماعی (فرد در عین داشتن سطوح مختلف اجتماعی، برای سایر افراد قابل شناخت است) و روحانی (حالات هوشیاری و تمایلات) تقسیم كرد. او معتقد بود كه تصور فرد از خود در حین تعاملات اجتماعی، یعنی از زمانی كه متولد شده است مورد شناسایی دیگران واقع می شود، شكل می گیرند.
جرج كلی[4] (1902) به گسترش این عقیده، «یعنی توجه به خود» پرداخت و اهمیت واكنشهای در افراد دذیگر در شكل دادن به عزت نفس، مورد تایید قرار داد. استور (1379)[5]. مكتب روان پویایی در تعریف عزت نفس بیان می دارئ كه نوزاد پس از تولد، به تدریج از نیاز به بزرگسالان و ناتوانی خود آگاه می گردد. حال اگر در خانواده ای متولد شده باشد كه مورد پذیرش و توجه و محبت باشد، پس در طی رشد و تكامل خود احساس ارزشمندی میكند و حس ارزشمندی در فرد درونی می شود. در غیر این صورت اگر در خانواده ای به دنیا آمده باشد كه مورد پذیرش، توجه و محبت نباشد دچار احساس فقدان ارزشمندی می شود. این نقیصه در طی فرایندهای رشد روانی به طرق مختلف بر رفتار فرد تاثیر می گذارد.
گرینبرگ[6] در نظریه (مدیریت وحشی) بیان می دارد، چون عزت نفس، ما را از اضطراب محافظت میكند به آن نیاز داریم (گرینبرگ 1992). وی در توضیح این مطلب اظهار می دارد: از بدو تولد تا اوایل كودكی، تنها اساس سلامتی و امنیت، مراقبتی است كه از جانب والدین اعمال می شود. پس از مرحله نوزادی كودكان برای دریافت محبت و مراقبت بایستی خوب و ارزشمند جلوه كنند و تا زمانیكه كودك خوبی باشند، پاداش دریافت می كنند. در غیر این صورت خطر عدم مراقبت و پشتیبانی والدین، آنها را تهدید خواهد كرد. در نتیجه احساس امنیت با «خود مثبت» و احساس اضطراب و وحشت، با «خود منفی»، همراه می شود. از این زمان به بعد افراد برای خودداری از احساس اضطراب و وحشت باید باور داشته باشند كه خوب و ارزشمند هستند. یعنی انسان برای مقابله با اضطراب به عزت نفس نیاز دارد.
با افزایش تواناییهای شناختی كودك، او می بیند، گاهی حتی والدین نیز نمی توانند وی را از پیامدهای خاص محافظت كنند. بدین ترتیب برای رهایی از اضطرابِ نابودی، اساس بالاتری از ارزش و حمایت بوجود می آید. خوشبختانه فرهنگ از طریق ارائه ارزش ها، نقش ها، تصور منصفانه نسبت به دنیا و امكان جاودانگی، چنین اساسی را فراهم می آورد. كودك به تدریج در می یابد كه درون بافت فرهنگی كه نسبت به آن متعهد است، دارای ارزش و شایستگی است، به این ترتیب، برای فرد بزرگسال، عزت نفس، سپری در برابر اضطراب فرهنگی است (بامیسر 1396)[7].
نیاز به احساس ارزش و عزت نفس برای تعادل روانی و تكامل وجود فرد در شرایط اجتماعی بسیار ضروری است. در صورت خدشه دار شدن ارضاء این نیاز در فرد، احساس حقارت و یا خود بزرگ بینی پدید می آید. دلیل اصلی احساس حقارت و خود بزرگ بینی را می توان در طرد شدن مستمر و مداوم از طرف والدین و دیگران دانست. (شاملو 1368،ص 141)
تحقیقات نشان داده است عزت نفس، نقش مهمی را برای روبرو شدن با مشكلات آینده، در كودكان و نوجوانان ایفا میكند. كودكی كه احساس خوبی درباره خویشتن دارد، برخورد مناسب تری، با مشكلات آتی خود خواهد داشت. همان طور كه عزت نفس بالا، جزئی از اجزاء سلامت روانی محسوب می شود، عزت نفس پایین نیز میتواند منشأ بسیاری از اختلالات روانی باشد.
روانشناسان معتقدند كه احساس بی ارزشی عمیق، ریشه بسیاری از نابهنجاریهای روانی است كه در بین افراد انسانی دیده می شود. (شاملو 1368، ص 141).
پپ[8] و همكاران (1989) اظهار می كنند خود پنداره و به تبع آن عزت نفس، براساس تركیبی از مسائل و موضوعاتی كه در زندگی، برای ما اهمیت دارند، ساخته شده است. اگر فرد، زمینه هایی كه در آن فعالیت داشته است، با ارزش بداند، عزت نفس كلی او بالا خواهد بود، در حالی كه اگر وی آن زمینه ها را، بی ارزش بداند در مورد خودش، عقیده منفی خواهد داشت.
تفاوت عزت نفس با مفاهیم (اعتماد به نفس، خویشتن پذیری، خود پنداره)
تفاوت عزت به نفس با اعتماد به نفس:
اعتماد به نفس اساسا به انتظار غلبهی موفقیت آمیز بر چالشها و رفع موانع اطلاق می شود، از سوی دیگر عزت نفس بر «حرمت نفس»[9] و «احساس خود ارزشی»[10] دلالت میكند. اعتماد به نفس یعنی اعتماد به اینكه فرد می تواند رفتاری را كه برای پیامد مطلوب، مورد نیاز است، به نحو موفقیت آمیزی انجام دهد.
تفاوت عزت نفس با خویشتن پذیری:
عزت نفس به عنوان احترام و علاقه به خود احساس واقع گرایانه دارد. خویشتن پذیری به معنی قبول كردن خود است. این دو از لحاظ تجربی رابطه زیادی با هم دارند. به طور كلی خویشتن پذیری ممكن است برای عزت نفسِ بالا یك پایه اساسی و لازم باشد. (رابینسون 1976)[11]
تفاوت عزت نفس با مفهوم خود پنداره:
مفهوم خود پنداره از عقاید فرد درباره خود است كه بیشتر بر منبای توصیف است تا قضاوت. ولی عزت نفس به قضاوت و ارزیابیهای شخصی از خصوصیاتش اطلاق میشود.
ممكن است بعضی بخشهای خودپنداره خوب باید تلقی شود ولی بعضی از بخشها، نه خوب تلقی می شود نه بد. خودپنداره عبارت است از مجموعه ویژگیهایی كه فرد برای توصیف خویش به كار می برد. اما عزت نفس عبارت از ارزشی است كه اطلاعات درون خودپنداره برای فرد دارد.
كوپراسمیت چهار عامل را در تحول عزت نفس كودك مهم می داند. كه عبارتند از:
الف) ارزشی كه كودك از سوی دیگران، از طریق ابراز مهر و محبت، تحسین و توجه دریافت میكند.
ب) تجربه همراه با موفقیت كودك؛ مقام یا موقعیتی را كه فرد خودش را در ارتباط با محیط می بیند.
ج) تعریف شخصی كودك از موفقیت یا شكست.
د) شیوه كودك در ارتباط با پسخوراند (بازخورد)[12] منفی یا انتقاد.
بدون شك نقش والدین در هر كدام از موارد فوق بارز است.
همچنین میزان عزت نفس و شایستگی خود والدین حائز اهمیت است. چرا كه این كودكان نظارهگر چگونگی در گیری والدین با مسائل زندگی، روش های آنان در رویارویی با دشواریها و میزان شایستگی آنها هستند. دادستان (1371) اظهار میكند «حرمت خود» یك تجربه شخصی است كه به صورت لفظی و همچنین براساس رفتارهای معنی دار متجلی می شود.
زمینه های مختلف عزت نفس[13]
عزت نفس اجتماعی: زمینه اجتماعی شامل عقاید كودك در مورد خودش، به عنوان یك دوست برای دیگران است. آیا كودكان دیگر او را دوست دارند؟ آیا افكار و عقاید او برای آنها ارزشمند است؟ آیا او را در فعالیتهایشان شركت می دهند؟ آیا از ارتباط و تعامل با همكاران خود احساس رضایت میكند، به طور كلی كودكی كه نیازهای اجتماعی اش برآورده شود، «صرف نظر از اینكه چه مقدار از آنها با آداب و اصول مورد قبول ملی مطابقت دارد» احساس خوبی در این زمینه خواهد داشت.
عزت نفس تحصیلی: مبتنی بر مقدار ارزشی است كه كودك یا نوجوان، به عنوان یك دانش آموز، برای خود قائل است. ارزیابی پیشرفت و توانایی تحصیلی آسان نیست. به طور كلی می توان گفت كه اگر یك كودك پیشرفت تحصیلی خوبی با توجه به معیارهای مورد قبول جامعه داشته باشد (كه طبیعتاً این معیارها به توسط خانواده، مدرسه، معلمان و دوستان شكل گرفته اند)، از عزت نفس تحصیلی برخودار است.
عزت نفس خانواگی: از عقاید كودك در مورد خودش به عنوان عضوی از خانواده، سرچشمه می گیرد. كودكی كه احساس میكند عضو با ارزشی از خانواده است واز محبت و احترام ویژهی والدین و همشیرها برخوردار است، در این زمینه، عزت نفس بالایی خواهد داشت.
عزت نفس جسمانی: تصور جسمانی، تركیبی از ویژگیهای جسمانی و توانائیهای بدنی است. عزت نفس كودك در این زمینه بر اساس رضایت از وضعیت جسمانی و ویژگیهای ظاهری قرار دارد. نوعاً دختران بیشتر به خصوصیات بدنی و پسران به توانایی جسمانی (قدرت جسمانی)، اهمیت می دهند.
عزت نفس كلی:
عزت نفس كلی كودكان بیشتر ارزیابی كلی «خود یا خویشتن» است. عزت نفس كلی براساس ارزیابی كودك از خودش، در همه زمینه ها قرار دارد. عزت نفس كلی كودك از اعتقاداتی مانند «من یك شخص خوب هستم» یا «من اغلب چیزهایی مربوط به خودم را دوست دارم» ناشی می شود. اریكسون می گوید: عزت نفس واقع گرایانه، بنیانی را برای احساس پایداری از هویت، فراهم می سازد.
عوامل موثر در رشد عزت نفس:
روابط والدین: عزت نفس در طی سالهای متمادی رشد می یابد. عزت نفس نوجوانان بستگی به ماهیت روابط بین والدین و نوجوانان، بستگی دارد. مطالعات متعدد نشان می دهد كه: دانش آموزان دارای عزت نفس بالا، والدینی دارند كه آنها همچنین عزت نفس بالا دارند (بامریند[14] 1985 و كوپراسمیت 1967 به نقل از بیابانگرد). والدین این كودكان اگر محدودیتهایی برای فرزندان خود، قائل شوند، دلایل آن را توضیح می دهند. آنها با كودكان خود صمیمی و پذیرا، هستند.
گی كاس (1981)[15] در مطالعه خود بر روی نوجوانان، بین تایید و حمایت والدین، و مفهوم «خودِ» نوجوان، رابطه ای مثبت پیدا كرد.
جایگاه اجتماعی: از آنجا كه عزت نفس در یك زمینه اجتماعی رشد می یابد، جایگاه فرد در یك گروه خاص عامل مهمی در رشد مفهوم خود و عزت نفس است. موریس روزنبرگ (1985)[16] خاطرنشان میكند كه یكی از مهمترین عوامل تعیین كننده در رشد عزت نفس نوجوان، این است كه تا چه حد با دیگران یا با محیط اجتماعیاش، سازگاری دارد. می توان انتظار داشت كه اگر یك نوجوان در محیطی ناهنجار زندگی كند، از عزت نفس پایین رنج خواهد كشید.
تاثیر جنسیت در رشد عزت نفس:
«ماكوبی و جاكلین»[17] با بررسی جامع تفاوت های جنسی به این نتیجه رسیدند كه: «تا هنگام نوجوانی دو جنس از نظر عزت نفس، به میزان زیادی شباهت دارند» (به نقل از بیابانگرد 1379) برخلاف فقدان تفاوت های جنسی در عزت نفس كلی، شواهد قابل ملاحظه ای وجود دارد كه نشان می دهد، دختران و زنان در مقایسه با پسران و مردان، فاقد اعتماد نسبت به تواناییهای خود در موقعیت های موفقیت آمیر خاص هستند (هیدوروزنبرگ 1980 به نقل از بیابانگرد)[18]. دختران و زنان در شرایطی، اعتماد به نفس پایین نشان می دهند كه:
1) فكر كنند، تكلیفی كه توقع انجام آن از سوی انها می رود تكلیف مناسبی برای زنان نیست.
2) در مورد سطح عملكرد خود، ارزیابی منفی دریافت می كنند.
3) اگر با دیگران كار كنند و تصور كنند كه عملكردشان با دیگران، بر كاركردن به تنهایی ترجیح دارد لنی، 1987[19].
مطالعات نشان می دهد، افرادی كه تكالیفی رابا انتظارات پایین به موفقیت انجام می دهند، احتمال كمی دارد كه آن تكالیف را به خوبی افرادی انجام دهند كه انتظار موفقیت بالا دارند. فیدر، (1369)[20] شواهدی وجود دارد مبنی بر اینكه تفاوتهای جنسی از بعضی جهات شخصیتی، در اعتماد به نفس زنها تاثیر میگذارد (به نقل از بیابانگرد 1379). عزت نفس با برخی از پدیده های روانی، منفی و مثبت در ارتباط است. عزت نفس بالا با راهبردهای مقابله ای، مثبت و سازنده، انگیزش بالا و حالت عاطفی مثبت ارتباط دارد (هارتر 1990 به نقل داز كواتمن و واتسون 2001)[21].
طبق یافته های گوناگون، در دوره مهم نوجوانی، عزت نفس فرد دچار تغییرات و دگرگونی می شود. نقشهای اجتماعی جدید و تغییرات شناختی نوجوانان را قادر می سازد تا در رابطه با خود حساسیت بیشتری نشان دهند. دوران نوجوانی ایجاب میكند كه نوجوان به هنگام قرار گرفتن در بحران های عاطفی تصویر بدن خود را در ذهن خویش مرور كند. بنابراین حتی یك نوجوان دائماً نگران این مسئله است كه ظاهر وی در مقایسه با همسالانش چه وضعیتی دارد. تحقیقات گوناگون همبستگی نسبتاً بالایی، بین مشكلات موجود در علاقه مفرط به بدن و انطباق پذیری روانی- اجتماعی گزارش كرده اند. (دیویس و كانزمن) (1997) به این نتیجه رسیدند كه كاهش عزت نفس بدنی موجب افزایش افسردگی می گردد. «فیت هووارد و كارلینگتون 1992»[22] در تحقیقات خویش به این نتیجه رسیدند كه سطح اضطراب بالا، با تصور پایین از خود ارتباط دارد. گریلو[23] و همكاران (1994) بین رضایت بدنی و كاهش عزت نفس رابط مستقیم یافتند. همچنین به این نتیجه رسیدند كه با كاهش رضایت بدنی، افسردگی نیز افزایش می یابد.
افرادی كه دارای عزت نفس بالا هستند، بهبود فزاینده ای در كیفیت زندگی خویش تجربه می كنند، از طرف دیگر افراد دارای عزت نفس پایین در معرض بسیاری از اختلالات رفتاری و عاطفی مانند اضطراب، عدم انگیزش، گرایش به خودكشی اختلالات خوردن، بزهكاری و افسردگی قرار می گیرند. (هارتر، 1990 به نقل از كواتمن و واتسون، 2001).
تعریف اضطراب:
تاریخ اضطراب قدمت عمرا انسان، بر روی كره زمین است. در آثار مصریان باستان نیز از اضطراب سخن به میان آمده است. (بك، 1975[24]).
واژهAnxiety[25] مشتق از كلمه لاتین انكسیوس Anxius است كه در سالهای 1925 به معنای بی قراری و پریشانی به كار رفته است. (بك، امری و گوین برگ 1985)[26] دهه هشتاد، با توجه به میزان اضطراب و اختلالات اضطرابی، از سوی (توماس و ماسر 1985) به نام دهه اضطراب نامگذاری شده است.
فروید اختلالات اضطرابی را از سایر اختلالات روانی مجزا كرد. كراپلین از سال 1909 تظاهرات اتونومیك و رفتاری اضطراب را در كتاب «جامع روانپزشكی» توصیف كرد. در این كتاب كه در پاسخ به استرسهای شدید مثل زمین لرزه و … ظاهر می شود، طیف وسیعی از علائم نوروتیك مثل افسردگی، و سواس، گذر هراسی[27] و خودبیمارانگاری[28] را در بر می گیرد، به عنوان «نوروز هراس» توصیف شده است.
اضطراب نوعی احساس فراگیر آگاهانه بسیار ناخوشایند است كه با یك یا چند احساس جسمی مانند تپش قلب، تعریق، سردرد و بیقراری، شب اداری و … همراه میگردد. اضطراب یك علامت هشدار دهنده است كه خبر از خطری قریب الوقوع می دهد. و شخص را برای مقابله با تهدید آماده میكند.
هیلگارد[29] اضطراب را این گونه تعریف میكند: «حالت نگرانی و دلشوره كه با ترس پیوند دارد، موضوع اضطراب (مانند خطری مبهم یا یك رویداد احتمالی ناگوار) معمولا نامشخص تر و غیر اختصاصی تر از موضوع ترس (مانند ترس از یك حیوان وحشی) است» (ترجمه براهنی،1368) ربر[30] اضطراب را چنین تعریف میكند: «اضطراب معمولا به یك حالت هیجانی ناخوشاند و مبهم اطلاق می شود كه با پریشانی، وحشت و هراس و تشویش همراه می باشد» (درتاج، صالح ابوالعمالی و سلگی 1372).
واكنش های بدن از نظر فیزیولوژیكی، در مقابل اضطراب و ترس، خیلی شبیه به هم هستند. ترس و اضطراب از این نظر متفاوتند كه، ترس، اختصاصی است و منبع مشخص و عینی دارد. فردی دارد از چیزی می ترسد، و این ترس ممكن است با فعالیت منطقی بازداشته شود. عامل و منبع ترس ممكن است چیزی باشد كه ریشه در زمان حال دارد، و یا چیزی باشد كه قابل پیش بینی در آینده است. در مقابل، منبع اضطراب مشخص و عینی نبوده و می تواند غیر منطقی باشد.
قیمت فایل فقط 6,900 تومان
برچسب ها : بررسی تاثیر آموزش مهارت های زندگی بر عزت نفس , طرح توجیهی بررسی تاثیر آموزش مهارت های زندگی بر عزت نفس , دانلود بررسی تاثیر آموزش مهارت های زندگی بر عزت نفس , روانشناسی , عزت نفس , مهارت های زندگی بر عزت نفس , تفاوت عزت نفس با خویشتن پذیری , , تفاوت عزت نفس با مفهوم خود پنداره , , زمینه های مختلف عزت نفس , , عزت نفس كلی , , عوامل موثر در رشد عزت نفس , , ت
لذت درآمدزایی ساعتی ۳۵٫۰۰۰ تومان در منزل
فقط با ۵ ساعت کار در روز درآمد روزانه ۱۷۵٫۰۰۰ تومانی